چکیده:
در دورۀ سلجوقی تا پایان فرمانروایی سلطان ملکشاه (485 ه.ق)، سیاست مذهبی این حکومت بر پشتیبانی همهجانبه از مذهب تسنن استوار بود. لذا فرقههای مختلف شیعه وضعیت اجتماعی و سیاسی مناسبی نداشتند. این اوضاع نامطلوب چندان پایدار نماند؛ زیرا سلجوقیان در سال 483 ه.ق. با معضل شکلگیری حکومت اسماعیلیان نزاری به رهبری حسن صباح مواجه شدند که هدف غایی آن، برچیدن بساط حکومت سلجوقی بود. این خطر توجه آنان را به مقابله با اسماعیلیان معطوف کرد. در چنین وضعی، حکومت سلجوقی جز مماشات و برقراری روابط مسالمتآمیز با شیعیان امامیه چارهای نداشت. این پژوهش ابتدا مناسبات شیعیان امامیه و اسماعیلیان نزاری با حکومت سلجوقیان را بررسی میکند و به دنبال آن، واکنش شیعیان امامیه در برابر اسماعیلیان نزاری را تبیین خواهد کرد. روش انجام پژوهش تاریخی حاضر، توصیفی- تحلیلی و شیوۀ جمعآوری اطلاعات، کتابخانهای است.
خلاصه ماشینی:
آنها در مسئلۀ حقانیت امامت حضرت علی (ع) بعد از رحلت حضرت محمد (ص)، با اسماعیلیان (فاطمیان) همعقیده بودند؛ اما در موضوع اعتقاد به امامت اسماعیل، فرزند امام جعفر صادق (ع) که در زمان حیات آن حضرت درگذشته بود و اسماعیلیان به امامت وی معتقد بودند، با اسماعیلیه اختلاف نظر داشتند (نوبختی، بیتا: 81-82؛ Daftary, 2007: 5-6).
دربارۀ رفتار سلاجقه با شیعۀ امامیه در دورۀ اول حکومت سلجوقیان، نخست به این واقعه باید اشاره کرد که سلطان آلبارسلان وقتی مطلع شد که یکی از سرداران ترک او موسوم به اردم، درصدد است فردی به نام یحیی، دهخدای آبه را به دبیری خویش برگزیند، از آن موضوع رنجیدهخاطر شد.
در این دوره، بزرگان شیعیان امامیه در واکنشی خردمندانه، در پاسخ به موقعیت مناسبی که در عهد سلاطین دورۀ دوم سلجوقی کسب کرده بودند، در آثار خود از سلاطین سلجوقی تمجید میکردند؛ از آن جمله عبدالجلیل رازی که سلاطین سلجوقی را با القاب نیکو و پسندیده ستایش میکرد (قزوینی رازی، 1358: 53).
شواهد حاکی از آن است که پس از یک دوره سختگیری بر شیعه در طول حکومت سه پادشاه اول سلجوقی، یعنی طغرلبیک، آلبارسلان و ملکشاه، در دورۀ دوم حکومت سلجوقیان، زمینۀ مناسبی برای فعالیت شیعیان فراهم شده بود و آنان آسانتر مذهب خود را تبلیغ میکردند.
پایگاه سیاسی و اجتماعی اسماعیلیه در دوران دوم حکومت سلجوقیان تبلیغات مبتنی بر دیدگاههای فلسفی اسماعیلیه، برای آنان که راجع به نظریههای جزمی دربارۀ مذهب تردید داشتند، جذابیت خاصی داشت و ممکن بود حتی افرادی را که اهل سنت بودند، به سوی اسماعیلیگری و باطنیاندیشی جلب کند.