چکیده:
هایدگر به مناسبتهای مختلف به تأثیر گسترده و عمیق دیلتای بر اندیشهی خود اذعان کرده است به طوری که برخی از شارحان هایدگر نقش دیلتای را در شکلگیری اندیشهی او حتی بیش از هوسرل دانستهاند. برای مثال، او در هستی و زمان بارها به این نکته اشاره میکند که نظراتش در باب حیات و تاریخ بسیار متأثر از آرای دیلتای در این زمینهاند. همچنین، انتشار درسگفتارهای 1919 تا 1923 هایدگر، عمق این تأثیر و پیوندهای موضوعی میان اندیشهی دیلتای و هایدگر متقدم را بیش از پیش آشکار کرده است. هدف ما در این مقاله فهم بهتر نسبت میان اندیشهی این دو فیلسوف، به خصوص در رابطه با موضوع تحلیل حیات و تاریخمندی و لوازم و پیامدهای این تأثیرگذاری بر اندیشهی هایدگر متقدم است.
In various occasions, Heidegger acknowledges the extensive and profound effects of Dilthey on his thought, so that some of Heidegger's scholars believe Dilthey has a greater role than Husserl in the formation of Heidegger's ideas. For instance, in Being and Time, he frequently mentions that his views on life and history are greatly affected by Dilthey's views in these areas. Furthermore, the publication of Heidegger's 1919-1923 lectures has revealed this influence and thematic links between their ideas more than ever. Our aim in this paper is to better understand the relation of Heidegger and Dilthey, especially regarding the subject of analyzing life and historicality and the implications of this influence on early Heidegger.
خلاصه ماشینی:
از آنجا که حيات در انديشه ي اين دو فيلسوف امري تاريخمند است و حيـات و تـاريخ در فلسفه ي اين دو عميقـا در هم تنيده انـد، در پايـان اشـاره اي مختصـر خـواهيم داشـت بـه مفهـوم تاريخمندي حيات که در واقع فرع بر بحث اصلي مقاله است ؛ آنجا به اين مهم اشاره خواهيم کرد که تاريخمندي، از نظر هر دو فيلسوف معنايي مشابه دارد و آن حضور گذشته در زمان حال است .
١٣٩ (١٤١ ,٢٠٠٢ ,Dilthey) به عبارت ديگر، هرگاه بـه ويژگـيهـا يـا مؤلفـه هـاي حيـات - فيالمثل تجربه ، احساس ، اراده ، بازنمايي يا انديشه - اشاره ميکنيم در واقع به يک کل اشاره کرده ايم ؛ به عبارتي همه ي اين ويژگيها و مؤلفه هـا تنهـا در پـيش زمينـه ي کـل حيات سيال وجود دارند و اثرگذارند.
اگر بخواهيم براي مثال به چند مورد از ايده هايي اشاره کنيم که هايدگر بدون چون و چرا از ديلتاي اخذ کرد ميتوانيم موارد زير را برشماريم : الف ) حيات يا وجود واقع بوده ١، بنيـادي اسـت کـه انديشـه و جسـتجوي انسـان 145 نميتواند به فراسوي آن راه يابد؛ ـــــــــــــــــــــــــــ 1.
(٢١٦ ,٢٠٠٢ ,Dilthey) در رابطه با فهم کل حيات ، حافظه نيز کاملا بي قدرت است زيرا آنچـه حافظـه بـه توجه و انديشه منتقل ميکند مفصل بنديهاي يک کل يعني حالات جريان و آميزه هاي گذشته ، حال و آينده اند.
به نظر هايدگر استفاده ي ديلتاي از استعاره هاي جريان و سيلان براي حيات و زمان نيز آنها را به ابژه تبديل ميکند.