چکیده:
برخي كارشناسان درخصوص دلبستگي اشكانيان به فرهنگ و سنن ايراني ترديدهايي روا داشته اند با اين حال در تحقيقات اخير شواهدي عليه اين رويكرد ارائه شده است. گذشته از پيوندهاي كهن فرهنگي و هنري ساتراپي پارتيا با سنن و فرهنگ ايراني بايد نمودهاي فرهنگي، سياسي، و اجتماعي سنن ايراني، در دوران طولاني اشكاني، را به مثابه شواهدي عليه اين رويكرد تلقي كرد. در اين جستار، با بررسي برخي از اين شواهد، سعي مي شود خطوط اصلي استمرار و تداوم سنن كهن ايراني از دوره هاي كهن تاريخ ايران به دوره اشكاني نمايانده شود. از ديگر سو، تلاش مي شود به اين پرسش اصلي پاسخ داده شود كه «آيا سنن كهن ايراني در اين دوران از پويايي و سرزندگي برخوردار بوده اند يا خير؟» بر اساس اين بررسي، انقطاع و گسست قابل توجهي درخصوص سنن ايراني در دوران اشكاني مشاهده نمي شود و ساختار فرهنگي، سياسي، و اجتماعي جامعه ايراني وفاداري ويژه اي به سنن كهن ايراني نشان داده است. از طرفي، برخي از اين سنن از مجراي ايران اشكاني به دوران ساساني انتقال يافته اند. بنابراين شايد منطقي تر باشد كه بر اساس شواهد موجود از يك استمرار و تداوم تاريخي و فرهنگي گفت وگو كنيم.
خلاصه ماشینی:
٢. اشکانیان در تاریخ ملی ایران پیش از این که بحثی با عنوان «نمودهای فرهنگی و اجتماعی فرهنگ اشـکانی در فرهنـگ ایران عهد ساسانی » قابل طرح و بررسی باشد، و نیز پیش از این که بتوان به بازتـاب هـا یـا استمرار سـنن ایرانـی از عهـد اشـکانی در دوران ساسـانی از دریچـة مسـائل فرهنگـی و اجتماعی اشاره کرد، نیازمند طرح بحثی جدی درخصوص تقید یـا لاقیـدی اشـکانیان بـه سنت ها و مواریث ایرانی هستیم .
این بحث به ویژه از این جهت حائز اهمیت است کـه در صورت ارائه نکردن شواهدی مستند دربارة پای بندی اشکانیان به سنت ها و مواریث ایرانی اساسا طرح مبحثی با عنوان بازتاب های فرهنگ اشـکانی از منظـر سـنن ایرانـی در دوران ساسانی فاقد پشتوانة علمی و روش تاریخی مستدل خواهد بود.
این بدنامی البته دلایل ایدئولوژیک و سیاسی نیز داشت ؛ در متون و تواریخ اسلامی ، کـه درحقیقت ترجمه هایی از خدای نامه یا تواریخ رسمی دوران ساسانی محسـوب مـی شـوند، تاریخ اشکانیان نارسا، مختصر، و مبهم گزارش شده اسـت و حاکمیـت اشـکانیان بـه مثابـة وقفه ای نامیمون در فرایند سلسله های ایرانی قلمداد گشته اسـت .
او نیز همانند ولسکی بر گـزارش تاسـیتوس تأکید می کند: تلاش شاهان اشکانی نیز که پیش از ساسانیان ، برای مشروع نشان دادن توسـعه طلبـی هـای خود در اراضی متعلق به روم به هخامنشیان استناد می کردند (برای نمونه گزارش تاسیتوس دربارة دوران سلطنت اردوان دوم ) ممکن است بازتابی از یک برنامة هخامنشـی اشـکانیان ، به مثابة بخشی از ایدئولوژی سیاسی آن ها، باشد و این احتمال هست که ساسانیان آن را بـه ارث برده باشند (٤٠ :٢٠١١ ,Shayegan).