چکیده:
تجربه سیاسی در ایران پس از انقلاب، نشان از اختلالهای کارکردی دولتها و ظهور شکلهای جدیدی از نزاعهای سیاسی در میان گفتمانها دارد. هریک از این گفتمانها هنگامی که بر دولت تسلط یافتند، به گفتمانی برتر تبدیل شدند و «دگرها»ی خود را به حاشیه راندند؛ بدینمعناکه برای تبیین جهان فرهنگی خود، در کنار بیان سازههای هویتی، تمایزها و غیریتها را با دیگران آشکار ساختند و رقیبان خود را طرد کردند. در نتیجه، هویتها به کانونهایی برای ستیز میان نیروهای سیاسی و اجتماعی تبدیل شدند. سوژه-های سیاسی طردشده، از راه بازنمایی هویت به مقابله با گفتمان دولت مسلط میپردازند و شکل جدیدی از جنبشهای اجتماعی معطوف به هویت پدید میآید. بنابراین، پرسش مقاله حاضر این است که چرا و چگونه هویت در کانون نزاعهای سیاسی قرار میگیرد و چگونه سیاسی شدن هویت به شکلگیری جنبشهای اجتماعی جدید میانجامد؟ از راه سیاست هویت میتوان به پاسخ این پرسش و تبیین واکنش سوژههای سیاسی پرداخت. بدین ترتیب، سیاست هویت به امکانهای سیاسی شدن سوژهها تحت تاثیر هویت اشاره دارد. هنگامی که گفتمانی مسلط میشود و هویت برآمده از گفتمان با منابع قدرت، پیوند برقرار میسازد، جماعتهایی که در این موقعیت به حاشیه رانده میشوند، از راه بازنمایی هویت به مقاومت در برابرگفتمان مسلط میپردازند و جنبشهای اجتماعی هویتبنیان شکل میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"هنگامی که گفتمانی مسلط میشود و هویت برآمده از گفتمان با منابع قدرت ، پیونـد برقرار میسازد، جماعت هایی که در این موقعیت به حاشیه رانده میشوند، از راه بازنمایی هویت به مقاومت در برابرگفتمان مسلط میپردازند و جنبش هـای اجتمـاعی هویـت بنیـان شکل میگیرد.
سرانجام باید گفت اگر تا پیش از این گفته میشد افراد و جوامع درون هویت ها رفتـار میکنند، اکنون سیاست هویت بیان میدارد که همان ها چگونه به گفتمان مسلط مینگرند و نسبت خود را در مواجهه با هویت ساخته شـده بـه دسـت گفتمـان مسـلط و بـر اسـاس گونه های سه گانه مشروعیت بخش ، برنامه دار و مقاومـت ، تعریـف مـیکننـد.
شکل (١) سطوح بازی منازعه آمیز هویت شکل گیری کانون های نزاع کنش مبتنی بر منافع و قدرت از سوی دولـت گفتمـان هژمونیک دولت / / / / واکــنش هویــت هــای رقیــب (سیاست هویت ) پیش تر به چرایی مقاومت نخبگان سیاسی حاشیه رانده شده و نیروهای سطح جامعه که به انتظاراتشان پاسخ داده نشده است ، اشاره کردیم .
در واقع کیت نش معتقد است جنبش های اجتمـاعی جدید مدل های استدلالی جامعه شناختی قدیمی را زیر سؤال برده اند؛ چراکه این مدل ها به جامعه به مثابه پدیده ای مینگرند که صرفا حول دولت ـ ملت سازمان یافتـه اسـت ؛ حـال آنکه امروزه جنبش های اجتماعی افزون بر شرکت در سیاست بـه سـبک سـنتی «درگیـر مبارزه بر سر تعریف معناها، ایجاد هویت ها و شیوه هـای جدیـد زنـدگی نیـز هسـتند و در جامعه شناسی سیاسی جدید نیز از این جنبه ها تحلیل میشـوند."