چکیده:
نهضت مزدک هم از دیرباز مورد توجه مورخان و پژوهشگران تاریخ ایران بوده است و از دیدگاه های مختلف مورد اعتنا قرار گرفته . برخی آن را جنبشی مردمی و برخاسته از دل نیازهای عمومی توده ها به شمار آورده اند و جمعی نیز بر آن سرند که این واقعه ، حادثه ای گذرا بیش نبود و ناشی از بی اقبالی های ایرانیان و شاهان ساسانی در دوره تلخی از حیات ملی آنان بوده است . هر چه هست که بعد از این پیشامد اسف بار همیشه قلم در دست دشمنان مزدک بوده ، حتی یک تن از وقایع نگاران سالها و قرن ها نیز در مورد این مصلح اجتماعی ، سخن به انصاف نگفته است . بررسی علل وقوع جنبش ، نحوه اوج گیری و فرود آن ، موضوعی است که با ملاحظه جمیع جهات بی طرفی در یک تحقیق علمی ، مورد اعتنا قرار گرفته است و شاید بتوان ادعا کرد که منابع گوناگونی نیز مورد استفاده بوده است .
خلاصه ماشینی:
"در چنین جامعه ای که اشرافیت و روحانیت در نهاد قدرتمند جامعه ایرانی که در طول زمان ، حافظ منافع همدیگر بود می توانستند به راحتی زندگی اجتماعی طبقات پایین جامعه را نیز زیر سلطه بگیرند و براساس قوانین و مقررات ایجاد شده منافع خود را حفظ کنند از آنجائی که جامعه ساسانی در اصل یک جامعه متکی به کشاورزی و طبقات خرده پای شهری مانند پیشه وران و صنعتگران بود که از نظر مالکیت حقی بر تولیدات خود ندارند و هرچه هست به هیات حاکمه متشکل از اشرافیت و روحانیت تعلق می گیرد لذا در اصل جنبش مزدک در جهت برقراری نوعی عدالت اجتماعی در جامعه ای که به شدت طبقاتی می نمود و حتی خروج و ورود از یک طبقه به طبقه دیگر نیز به جز در شرایط استثنایی امکان پذیر نبود شکل گرفت بدیهی است که رنج ها و فشارهای طولانی که بر گردة جامعه پایین دست ساسانی سنگینی می کرد زمینه را برای سوءاستفاده آنان فراهم نموده بود بنابراین دیده می شود با آنکه جنبش مزدک نوعی دنیاگریزی و بی توجهی به آن را تبلیغ می کند ولی در اصل تبدیل به یک انقلاب اجتماعی می گردد و اگر تبانی بین اشرافیت و روحانیت زرتشتی نبود و خلع قباد را در پی نداشت شاید تحولات اجتماعی ناشی از جنبش مزدک عمیق تر نیز می گردید ناگفته نماند که قباد نیز صرفا به عنوان یک ابزار به مزدک و پیروان وی نگاه می کند و خود اعتقادی به مبانی عقاید مزدک ندارد و فقط برای رهایی از سلطه اشرافیت است که روی خوش به مزدکیان نشان می دهد علل سقوط مزدکیان نیز صرف نظر از توطئه های درباری که اشرافیت جامعه ساسانی به کمک روحانیت زرتشتی تدارک دیده بود ناشی از تفسیر نادرست جامعه ستم کشیده ساسانی از وضعیت نابسامان اقتصادی بود که برایش ایجاد کرده بودند بدین معنی که به سرعت نهادهائی مانند خانواده و مالکیت مورد حمله آنان قرار گرفت در حالی که اساس و بنیان جامعه ایران آن بود و به قول کریستن سن اساس جامعه ساسانی را مالکیت و خون تشکیل می داد و پاکی خون و این که با خون طبقات دیگر در هم آمیخته نشود با یک حرکت یا جنبش قابل دگرگونی نبود به خصوص که منافع اقتصادی هر دو طبقه اشراف و روحانی در اثر اقدامات مزدکیان به خطر افتاده بود و برای حفظ این منافع یا در اصل خون و مالکیت لامحاله جنبش مزدکیان از بین رفتنی بود و شاید اصلاحات عمیق اجتماعی انوشیروان و مواظبت های شدید سنت های اجتماعی دیرینه جامعه ساسانی بود که برای وی لقب عادل را به همراه داشت و نشانه ای از این تلاش طبقات حاکم برای حفظ موجودیت خود محسوب می شود."