چکیده:
اسطوره درتمام ادوار وسبکهای شعر فارسی، براساس نطام فکری و اندیشگی هردوره، جلوهگاه جهانبینی مردمان آن عصربوده است و با اشکال وکارکردهای متفاوت ی در شعروارد شده است. درقرن دهم هجری،باروی کارآمدن دولت صفوی،تحولی اساسی در جامعه ایران وبه تبع آن در تمام حوزههای فکری وهنری آن رویداد. در این دوره،سبکی درشعرفارسی شکل گرفت که باسبکهای قبل از آن دارای تمایزاتی آشکار بودوشعرفارسی چه از لحاظ صوری و چه معنایی دگرگون شد. یکی ازعناصری که بیشترین دگرگونی در آن حاصل شد،نحوه به کارگرفته شدن اسطورهها در شعر شاعران این عصر است؛که با دورههای پیشین تمایز آشکار دارد.در توضیح این امربایدگفت،که شاعران سبک هندی اسطورههایی چون خضر،آب حیات و مسیح را ـکه بیشترین بسامد را در اشعار عرفانی دارند ـ با نگاهی غیرقدسی به کار بردهاند. امری که دلیل اصلی آنرا باید توجه شاعرعصرصفوی به زمین و واقعیات این جهانی و به تعبیری زمینی شدن شعر این دوره دانست.
خلاصه ماشینی:
"٢٠/ فصلنامۀ ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مراد اسماعیلی ای خضر شکستی به سبویت نرسد خیز کاین تشنگی از چشمه حیوان ننشیند (عرفی شیرازی ، بی تا: ٢٧٢) آب حیوان ببر ای خضر که ارباب نیاز چشم امید به فتراک سواری دارند (همان : ٢٧٨) از حیات جاودان خضر نزد اهل دل تشنه مردن در کنار آب حیوان خوش تر است (کلیم کاشانی ١٣٦٢: ١٠٨) در مرگ هست آنچه در آب حیات نیست آسان ز یاد مرگ می شودت هر چه مشکل است (همان : ١١٠) ننگ خواهش لذت عمر ابد را می برد آبرو نتوان برای آب حیوان باختن (صائب تبریزی ١٣٧١، ج ٦: ٢٩١٠) پیش من خوش تر بود از منت آب حیات تشنه لب خود را به دریای سراب انداختن (همان : ١٩١١) مسیح : عیسی مسیح ، پیامبری است که معجزاتی چون شفای بیماران و زنده کردن مردگان را به او نسبت داده اند که در فرهنگ اسلامی و عرفان ایرانی تأکید فراوانی بر آن شده است ؛ کارکردهایی که در سبک هندی اعتبار خود را از دست می دهند: مگذر از دارالشفای عشق کز بهر علاج هر نفس آید مسیح آنجا و بیمار آورد (عرفی شیرازی ، ١٣٦٢: ٢٢٥) خجل آن کس که چون تیغ کشد غمزه دوست احتیاجش به دم عیسی مریم باشد (همان : ٢٥٧) مکن تفاخر ز احیای خلق ای عیسی که زنده کردن نام وفا مسیحایی است (طالب آملی ، بی تا: ٣٢٣) دگرگونی اسطوره در این شیوه ، شکل اسطوره ها دگرگون می شود."