چکیده:
می داﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﺷﺮاب ﻇﺎﻫﺮی از اﻧﻮاع ﻣﺨﺘﻠﻒ در ﺷﺮع ﻣﻘﺪس دﯾﻦ اﺳﻼم ﻧﺠﺲ و ﻧﻮﺷﯿﺪﻧﺶ ﺣﺮام اﺳﺖ. اﻣﺎ در ادب اﻗﻮام و ملل ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺟﻬﺎن ﻣﻮﺿﻮﻋﺎت و ﻣﻀﺎﻣﯿﻦ ﻣﺸﺘﺮک ﺑﺴﯿﺎری ﯾﺎﻓﺖ ﻣﯽ ﺷﻮد ﮐﻪ ﻧﺎﺷﯽ از ﻃﺒﯿﻌﺖ آدﻣﯽ، ارﺗﺒﺎط اﻗﻮام و ﻣﻠﻞ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺣﻀﻮر و وﺟﻮد ﻣﻠﻤﻮس و ﻣﺤﺴﻮس آن ﻣﻀﺎﻣﯿﻦ و ﻋﻤﻮﻣﯿﺖ آن ﻫﺎ در زﻧﺪﮔﯽ اﻧﺴﺎن اﺳﺖ. ﺑﺸﺮ از دﯾﺮﺑﺎز در ﭘﯽ ﺗﺴﮑﯿﻦ آﻻم ﺧﻮﯾﺶ ﺑﻮده اﺳﺖ و ﺳﻬﻞ اﻟﻮﺻﻮل ﺗﺮﯾﻦ دارو ﺑﺮای ﭘﺮداﺧﺘﻦ دل از ﻋﻨﺎن روزﮔﺎر ﺻﺮف ﻧﻈﺮ از درﺳﺘﯽ ﯾﺎ ﻧﺎدرﺳﺘﯽ آن، ﺷﺮاب ﺑﻮد اﺳﺖ. ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻬﺖ اﺷﻌﺎر ﻣﻠﻞ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﻤﻠﻮ از ﺗﻮﺻﯿﻔﺎت و ﻧﮑﻮداﺷﺖ ﺷﺮاب و ﻣﻀﺎﻣﯿﻦ ﻫﻤﺮاه آن ﭼﻮن ﺳﺎﻗﯽ، ﺳﺎﻏﺮ، ﺟﺎ ﻣﯿﻨﺎر، ﺳﺒﻮ، ﻣﯿﮑﺪه، ﻣﯽ ﻓﺮوش، ﺻﺒﻮﺣﯽ، ﺗﺎک، رز، ﻣﯽ ﺧﻮﺷﮕﻮار و ﺷﺮاب روﺣﺎﻧﯽ در ﻋﺮﻓﺎن اﺳﻼﻣﯽ اﺳﺖ. ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ در ﺑﯿﻦ بعضی ﻣﻠﻞ ﺟﺸﻦ ﻫﺎﯾﯽ در ﮔﺮاﻣﯽ داﺷﺖ اﻟﻬﻪ ﺷﺮاب ﺑﺮ ﭘﺎ ﻣﯽ ﮔﺸﺘﻪ. در اﯾﻦ ﺟﺴﺘﺎر ﺑﻪ روش ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ – ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ ﺑﻪ دﻧﺒﺎل ﻣﻘﺎﯾﺴه ﺷﺮاب و ﺷﺮاب ﻧﻮﺷﯽ ﺷﺎﻋﺮ ﻋﺮب اﺑﻦ ﻓﺎرض ﮐﻪ دارای ﺧﻤﺮﯾﺎت ﻓﺮاواﻧﯽ اﺳﺖ در ﻣﻘﺎﯾﺴﮥ ﺷﺮاب ﻧﻮﺷﯽ ﺣﺎﻓﻆ در دﯾﻮان او ﻫﺴﺘﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﻪ اﯾﻦ ﺳﺆال ﺟﻮاب دﻫﯿﻢ آﯾﺎ در ﺷﺮاب ﻧﻮﺷﯽ اﯾﻦ دو ﺷﺎﻋﺮ ﺗﻮاﻧﻤﻨﺪ ﺗﺼﻮﯾﺮی ﯾﮑﺴﺎن دﯾﺪه ﻣﯽ ﺷﻮد ﯾﺎ ﺧﯿﺮ ﺷﺮاب ﻫﺮ ﮐﺪام از نوعی خاص است و با نتیجه گیری کلی نظریان هر دو را برای مخاطبین روشن نماییم و بگوییم که اینگونه همراه با خیل موضوعات نفوذی ادب تازی به عرصه شعر و ادب فارسی را یافته و شاعران فارسی زبان ما باعطشی مقدس ماب به توصیف و تقلید آن موضوعات پرداخته اند.
خلاصه ماشینی:
"به هیچ دور نخواهند یافت هوشیارش چنین که حافظ ما مست باده ازل است (7/45) سر ز مستی بر نگیرد تا به صبح روز حشر هر که چون من در ازل یک جرعه خورد از جام دوست (4/62) 10-1) مداومت در مستی حافظ اینگونه مستی خود را از ازل تا ابد به تصویر می کشد و در این میان مداومت مستی را بیان زیبایی می بخشد و میگوید هرکه عاشق به دنیا نیامده باشد در نفاق است: ساقیا جام دمادم ده که در سیر طریق هرکه عاشق وش نیامد در نفاق افتاده بود (6/216) برآستان میکده خون می خورد مدام روزی ما زخوان قدر این نواله بود (5/214) 11-1) رندی حافظ و می حافظ اعتقاد دارد از روز ازل این رندی و باده نوشی در تقدیر او گره خورده و نقش بسته: مرا روز ازل کاری به جز رندی نفرمودند هر آن قسمت که آنجا رفت از آن افزون نخواهد شد (3/165) 12 -1) شراب در تار و پود جان انسان نقش بسته و حسن انسانی به آن داد حافظ از این منظرگاه شراب را همچون عشق خدایی، تحفه ازلی می داند و برآن است تا با روایت اسطوره خلقت آدم، گل او را با شراب در آمیزد و او را در میخانه عشق به دست فرشتگان عالم قدس بسپارد تا در زمانی بی زمان، شکرانۀ این مستی را در قدم گاه آدم سر به سجده بگذارد: ملک در سجده عالم زمین بوس تو نیت کرد که در حسن تو چیزی دید بیش از حد انسانی (5/474) 13-1) دیوانگی آدم از فرط عشق الهی به واسطه شراب نوشی حافظ در این مقام از زمانی سخن می گوید که حکایت شراب ازلی و زمان آفرینش انسان را در خاطر می اندازد آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال به نام من دیوانه زدند (3/184) زمان در شعر فوق درهم می شکند و حافظ وجودی چند بعدی می یابد تا آن جا که نسیمی از او در عامل خاک و نیم دیگر در ازلیت شکل می گیرد."