چکیده:
مقاله حاضر، پیامدهای معنایی تغییرات فضا را در محله عودلاجان تهران بررسی کرده است. این محله، یکی از قدیمیترین محلات شهر تهران است که در سالهای اخیر، با هجوم منطق اقتصادی بازار، تغییرات فراوانی کرده و از یک محله فرهنگی تاریخی به یک محدوده اقتصادی حاشیهای بازار تهران، تبدیل شده است. این تغییرات فضا بافت معنایی و نشانهای محله را هم تغییر داده است. در این تحقیق، با روش نظریه دادهبنیاد، فرآیند مرگ محله عودلاجان و این تغییر و تحولات ارزیابی شده و نظریه روششناختی غالب این نظریه، نظریه گلیزری (1978) است. اطلاعات، با استفاده از مصاحبه نیمهساختیافته و مشاهده میدانی جمعآوری شده اند و یافتهها نشان می دهند شش موضوع اصلی درهم تنیده، مراحل مرگ محله عودلاجان را ایجاد کرده اند. این مباحث عبارت اند از: ویرانی پیشینه تاریخی؛ جدال نهادها؛ رواج ناامنی؛ مردانهشدن فضا؛ زوال همسایگی و مرگ هویت محلهای. درواقع، منطق اقتصادی سودمحور بازار تهران، برای کسب مشروعیت حضور در این محله، هم پای بی نظمی ها و جدال نهادها عاملی بنیادی در آغاز تغییرات فضا و تسریع روند آن بوده است. این عامل، مسائل دیگر مطرح شده در این موضوعات را ایجاد یا تشدید کرده است. دراین میان، موضوع اصلی «اقتصادی کردن فعالیت های محلهای» است که هم پای منطق اقتصادی ارتباط این مباحث را محکم کرده است.
خلاصه ماشینی:
"حضور چنین افراد و گروههایی در محلة عودلاجان، برخوردجدینکردن با آنها و بیتوجهی به برنامهریزی مناسب برای ساماندهیشان، سبب شده است این محله، فضای امنی برای حضور و فعالیت این گروهها در شهر تهران شود؛ چنانکه انبارهایی که تا چند سال قبل، خانههای مسکونی بودهاند، تبدیل به مکانی برای وقوع جرم و ناامنی شدهاند.
ساکنان محلة عودلاجان، در طول تاریخ آن، براساس فعالیتهای جمعی و روابط خود، روایتهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی فراوانی را ساختهاند که این روایتهای جمعی بهدلیل ایجاد فرم هویت محلهای نوعی پیشینة تاریخی جمعی را برای آنان، ساخته است.
ساکنان محلة عودلاجان، در طول تاریخ آن، براساس فعالیتهای جمعی و روابط خود، روایتهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی فراوانی را ساختهاند که این روایتهای جمعی بهدلیل ایجاد فرم هویت محلهای نوعی پیشینة تاریخی جمعی را برای آنان، ساخته است.
ازطرفدیگر، در دیدگاه نشانهشناختی اجتماعی گوتدینر و لاگوپولس، با ساختاری از شهر و فضا مواجه هستیم که در آن، معنا بهصورت تحمیلی و بدون دخالت ذهنی فعالان ایجاد میشود؛ بنابراین، در تحلیل پیشینة تاریخی محلة عودلاجان، فرض کردهایم ماهیت فعالان محلهای خلاق است و واقعیت اجتماعی (یعنی تولید فضای محلهای) نیز، نوسان دارد.
به این معنا که فضا از «بسط» پدید آمده و بهصورت «مکان» (که نوعی متن است) شکل میگیرد» (Lagopoulos & Fourtecaming, 1983 in: Pipkin, 1983:105) بنابراین، گریماس، نگاهی ساختاری به شهر دارد، اما این امر، لزوما به معنای نادیدهگرفتن نقش فعالان و اثرگذاری آنها در خلق فضای شهری نیست."