چکیده:
تحلیل زبان داستان، بررسی معانی ثانوی آن اعم از معنای ثانوی اصلی و معانی ثانوی جانبی داستان و کشف ارتباط پیچیده آن ها با یکدیگر است. از منظر این پژوهش، معنای ثانوی اصلی در داستان، همان درونمایه آن است که معانی برآمده از عناصر و شگردهای داستان بدان دلالت دارند و در ارتباط با هم، شبکه پیچیدهای از معانی ثانوی داستان را تشکیل میدهند. این جستار، در خوانش مجموعه داستان «جایی دیگر»، اثر گلی ترقی، شگردهایی را بررسی کرده که به معانی ثانوی یا درونمایه مشترک این داستانها دلالت داشته باشند. این شگردها ذیل عناصر داستانی مانند شخصیت، مکان، زمان، عناصر طبیعی، آب و هوا و عناصر واژگانی متن قرار میگیرند و در ارتباط با هم، درونمایه مشترک این مجموعه را القا میکنند. این درونمایه مشترک، در یک چارچوب تقابلی، «از خود بیگانگی و آشنایی» است که بر محوریت سفر قرار دارد؛ این تقابل یکی از مفاهیم مهم در عصر مدرن است که در این مجموعه، از طریق بهکارگیری ساختار تقابلی برای هریک از عناصر داستان، القا میشود. این جستار با بررسی ساختارهای تقابلی هریک از این عناصر، به شبکه معنایی متقابلی دست مییابد که درونمایه یا معنای ثانوی مشترک مجموعه داستان ها است.
خلاصه ماشینی:
"ممکن است مکانی بیرون از خانـه و در راه سـفر، بـرای شخصـیت هـا آرامش بخش و آشنا گردد؛ مانند داستان «جایی دیگر» که امیرعلی آرامش خود را در سفر و بیرون از خانه پیدا می کند؛ اما در آن جا هم مقصود آن نیست که تنها در سفر و دور شدن از خانه ، می توان به آرامش رسید؛ بلکه معنای ثانوی اصلی داستان بر این نکته دلالت دارد کـه هر کجا انسان به خود واقعی اش نزدیک شود، در واقع ، در فضایی آشنا و آرامش بخش قرار می گیرد و آن فضا تبدیل به خانة او می شود؛ بنابراین «خانه » و «فرودگـاه »، تنهـا بـه عنـوان ابزاری برای تقویت معنای مورد نظر داستان به کار گرفته می شوند.
همان طور که می دانیم ، در یک داستان دو نگاه متفاوت به یک عنصر طبیعی می تواند وجود داشته باشد (مانند دو برخورد متقابل راوی با درخت گلابی که بر اثـر فراینـد تغییـر ذهنیـت او ایجـاد مـی شـود) و ایـن تغییـر نگـاه ، نشان دهندة فرایند تغییری است که به طور کلی در داستان ها مطرح می شود؛ بـدین وسـیله بینش انسان نسبت به امور و از جمله به طبیعت پیرامون ، در کانون توجه قرار می گیرد و بر آن تأکید بسیار می شود؛ بنابراین آن گاه که این بینش به سمت وحدت پیش می رود، عناصـر طبیعی نیز در داستان حضوری پررنگ و معنابخش می یابند و زمانی که شخصیت ها با خود بیگانه هستند، با طبیعت نیز ارتباط وحدت گونه ای ندارند."