خلاصه ماشینی:
"در عصر جدید که به واقع دوران پس از نظامهای سنتی به حساب میآید،و نیز در برابر شکلهای نوین تجربهی باواسطه،هویت شخصی به صورت رفتارهایی جلوهگر میشود که بهطور بازتابی به وجود میآیند.
با این وصف،به دلیل «باز بودن»زندگی اجتماعی امروزین،و همچنین به علت تکثریابی زمینههای عمل و تنوع مراجع،انتخاب شیوهی زندگی بیش از پیش در ساخت هویت شخصی و فعالیت روزمره اهمیت مییابد.
دربارهی خودشیفتگی نیز چنین نظریهای وجود دارد:همچنانکه حوزههای فعالیت عمومی کوچک و کوچکتر میشوند و شهرها به جای آنکه مکانهایی برای گردهماییهای عام باشند،بیش از پیش به صورت شبکهای از گذرگاههای دائمی در میآیند،«خود»برای انجام وظایفی فراخوانده میشود که از پس آنها بر نمیآید.
افراد به طور معمول،از ارتباطهای خصوصی با دیگران،متوقع کسب رضایت و امنیت عاطفی ویژهای هستند که طعم آن را قبلا نچشیده باشند،و نیز همین افراد میکوشند،تا بیاعتنایی لازم برای حفظ«من» خودشیفته را به عنوان نوعی دیوار دفاعی در برابر دیگران،هرچه بیشتر تقویت کنند.
بدن آدمی،بیش از پیش به صورت هستهی اصلی طرح بازتابی خاصی در میآید که افراد از هویت شخصی خود ترسیم میکنند.
این سیاست در واقع سیاست متحقق ساختن خویشتن در محیطی است که بهطور بازتابی سازمان یافته و این بازتابندگی،«خود»و بدن فرد را با نظامهایی به مقیاس جهانی مرتبط میسازد.
هویت شخصی خویش در نظر میگیریم،الزاما باید در ارتباط با تغییرات سریع زندگی اجتماعی شکل بگیرد،دگرگون شود و بهطور بازتابی استحکام یابد.
بدن در جریان تحرکیابیهای عملی خود،بیش ازپیش با هویت شخصی ویژهای که فرد انتخاب میکند و در اعتلای آن میکوشد،همساز و متناسب میشود،چنان که میلوکی میگوید:«بازگشت به بدن، سرآغاز جستوجو تازهای برای هویتیابی است."