چکیده:
اهمیت تجارب و درسهای حاصل از اقدامات توسعهای گذشته به ویژه در زمینههای روستایی و کشاورزی حائز اهمیت بالاتری هستند. موفقیتهای اقدامات و پروژههای بعدی در زمینه توسعه روستایی حاصل همین تجارب است. ماهیت مطالعه حاضر عمدتا اجرای این ضرورت بوده است، از میان زمینههای توسعه روستایی، مدیریت توسعه روستایی، به خصوص در مناطقی نظیر استان لرستان از ویژگی و پیچیدگی خاصی برخوردار است. زیرا فرآیند توسعه روستایی، به خصوص در مناطقی نظیر استان لرستان از ویژگی و پیچیدگی خاصی برخوردار است. از این رو استانداری لرستان، در اجرای تفکر مطالعه برای شناخت موانع توسعه، مطالعه هفت موضوع توسعه را در دستور کار قرار داد. یکی از موضوعات بررسی نتایج کاربست الگوهای طرح توسعه منطقهای سلسله (شامل اجرای طرح در سه بخش سلسله، دلفان و چغلوندی است) و طرح توسعه ریمله به منظور ارائه الگوی مدیریت جدید روستایی منظور شد. هدف اصلی از مطالعه حاضر، ارائه الگویی برای مدیریت توسعه روستایی در شکل پروژه توسعهای بود که اساس آن از انطباق با نیازهای جوامع محلی بر مبنای مشارکت واقعی مردم باشد. این مطالعه براساس چگونگی مشارکت گروههای مختلف اجتماعی در فرآیند تصمیم گیری، برنامه ریزی و اجرای طرحهای توسعه سلسله و ریمله و شناسایی نقاط قوت و ضعف آنها انجام شد. طرحهای توسعه سلسله و ریمله که به ترتیب در اوایل دهههای50 و70 در استان لرستان به اجرا درآمد، اساسا حول محور ظرفیت سازی و توانمند سازی مردم در جهت پذیرش مسئولیت و شکل دهی مدیریتی پایدار در زمینههای توسعه محلی ـ منطقهای بوده است. چه اینکه پایداری مدیریت توسعه در سطح محلی، ضامن پایداری منابع در جهت توسعه توسعه پایدار است و در واقع مشارکت مردم به عنوان ریشههای درخت توسعه باعث شادابی تنه و شاخه که همانا زندگی و رفاه اقتصادی و اجتماعی جامعه مورد نظر است. بعد از حدود 6 دهه تکاپو و صرف هزینه و منابع فراوان در زمینه توسعه کشورهای در حال توسعه، امروزه ثابت شده است که در ذات توسعه، نابرابری نهفته است. هم از این روست که جهان به این نتیجه رسید که میبایست با رویکرد پایداری توسعه، اقدامات از سطوح محلی صورت گیرد تا با توانمندسازی مردم در استفاده بهینه از منابع، ظرفیتهای توسعهای آنها نیز ارتقا یابد. میتوان گفت طرح توسعه سلسله و ریمله در زمانهای اجرا دارای چنین رویکردی بودند که در شکل آزمایشی به اجرا درآمدند.
خلاصه ماشینی:
"از جهت دیگر آنها مخاطبان خود را ایستا و بـدون ابتکـار عمل می انگارند، غافل از آنکه زندگی دیرپای جوامع محلـی فقـط بـر پایـه ابتکـار عمـل و مـدیریت مشارکتی همراه با تحمل انواع محدودیتها، تداوم یافته است و اگر هـم در دهـه هـای پـس از جنـگ زوالی در آنها حادث شده باشد در درجه اول ناشی از بی توجهی به ظرفیت آنها توسط نظریـه پـردازان مختلف در طراحی و کاربست الگوهای به اصطلاح توسعه برای این کشورها بـوده کـه اغلـب بـدون ملاحظات تاریخی صورت گرفته است ، آن هم نه الگوهای چند بعدی توسعه بلکـه الگوهـای اساسـا مبتنی بر رشد شاخص های صرفا اقتصادی که خود از ویژگی های بارز محدودیت هـا و نارسـایی هـای اساسی الگوهای متداول در نخستین دهه های پایان جنگ دوم جهانی است از این رو باید گفـت کـه نظریه پردازی توسعه در فرآیند پیشرفت و تحول خود به تدریج محور توجه خـود را از شـاخص هـای اقتصادی به سمت ابعاد و شاخص های اجتماعی نیز معطوف داشته است ، اصلی ترین قاعده ای کـه در فرآیند سمت گیری نظریه های توسعه می توان قائل شد تحول آنها از اقتصاد توسعه به جامعه شناسی توسعه است (رهنما، ١٣٧٢).
در واقع در مطالعه حاضر، مبانی نظری طرح توسعه سلسله و ریملـه بـه روش کتابخانـه ای و اسـنادی و تاثیرات پایدار آن در سطح منطقه و در مردم با روش پیمایشی و به صورت نظر خـواهی از مسـئولان محلی ، دست اندرکاران طرح و عموم مردم مورد بررسی قرار گرفته و بر پایـه یافتـه هـای آن ، ایـن دو طرح مورد مقایسه نیز قرار گرفته و پروژه پیشنهادی برای اجرای طرح های جدیـد توسـعه مشـارکتی منطقه ارائه شده است ."