چکیده:
بهنظر میرسد علاوه بر آنکه باید بهجای «فلسفة حقوق»، از «فلسفههای حقوق» سخن گفت و مباحث آن را با عنایت به تفاوتهای زیاد ماهوی موضوعات در حقوق خصوصی با حقوق عمومی مطرح کرد، باید حقوق را از منظری اساسیتر که مبنای سایر مباحث قرار میگیرد، نیز بررسی کرد که عبارت است از شناخت حقوق از دیدگاه «وجودشناسی». وقتی عالم حقوق را اعتباری و در مقابل عالم واقعی تلقی کنیم و آن را از واقعیت خارج بدانیم، استدلالهایی که در علم واقع معقول شناخته نمیشود، در عالم حقوق مجاز شمرده خواهد شد و این به معنای «علم» محسوب نشدن حقوق و به اصطلاح قراردادی وصف شدن آن و عدم التزام به قواعد «شناخت» و «علم» در تحقیقات حقوقی خواهد بود. آنچه در این مقاله مورد بررسی و تأملات عمیقتر قرار خواهد گرفت، میزان صدق و کذب گزارة مشهور «اعتباری» بودن حقوق است.
خلاصه ماشینی:
حقوق ؛ واقعيت يا اعتبار(ماهيت حقوق ) امير صادقي نشاط دانشيار گروه حقوق خصوصي دانشکدة حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران (تاريخ دريافت : ١٣٩٥/٨/٤ - تاريخ تصويب : ١٣٩٥/١١/٩) چکيده به نظر مي رسد علاوه بر آنکه بايد به جاي «فلسفة حقوق»، از «فلسفه هاي حقوق» سخن گفت و مباحث آن را با عنايت به تفاوتهاي زياد ماهوي موضوعات در حقوق خصوصي با حقوق عمومي مطرح کرد، بايد حقوق را از منظري اساسي تر که مبناي ساير مباحث قرار مي گيرد، نيز بررسي کرد که عبارت است از شناخت حقوق از ديدگاه «وجودشناسي ».
وقتي دو نفر با صرف انرژي و با قصد انشاء (ايجاد) در انتقال مالکيت و مسلط کردن ديگري بر مال خود، قراردادي را منعقد مي کنند، چرا آن عقد، «وجود» و به تعبير ديگر واقعيت نداشته باشد و صرفا ذهني محسوب شود؟ لازم نيست عقد، داراي جرم و وزن و ابعاد باشد تا موجود تلقي شود، ضمن آنکه پيشتر ديديم خود ماده نيز اکنون در نظر علماي فيزيک چنين نيست و اين خواص ، لباس هاي ذهني انسان است بر تن طبيعت ، تا آن را درک کند.
چگونه مي شود پديده اي کانون «قدرت » باشد و از آن کار برآيد و محيط خود را تحت تأثير قرار دهد و سرپيچي از اوامر آن ميسر نباشد، ولي بگوييم صرفا «قراردادي » يعني ذهني است ؟ مگر کانون هاي انرژي در عالم ماده چگونه تشکيل مي شوند و مگر غير از تأثير و تأثر نسبت به محيط اطراف ، چه موقعيت ديگري دارند؟ مگر اختلاف پتانسيل در مبحث انرژي ، واقعيتي غيرمشابه با اختلاف سطح قدرت ها در جامعه بين حاکميت و آحاد ملت دارد؟ اتفاقا هستند کساني که اين قدرت اجتماعي را به انرژي در عالم طبيعت مقايسه کرده اند (راسل ، ١٣٥١: ٣٢).