چکیده:
یکی از آیات پرابهام نزد مفسران،آیه 102 بقره است.در این آیه چند اختلاف مانند مکان بابل،نزول هاروت و ماروت،چگونگی سحر و مراد از شیاطین قابل ملاحظه است.آنچه امید به پاسخگویی به این ابهام ها را تقویت می کند واژه«بابل»است که کمک زیادی در حل این اختلافات دارد.نام«بابل»تنها یک بار در قرآن آمده است.در این مقاله از نقطه نظر توجه مردم به سحر که مهم ترین موضوع به کار رفته در آیه است.به وقایع این شهر و پایان آن می نگرد تا بتواند از طریق شناخت بیشتر بابل به بررسی تاثیرهای آن در تفسیر آیه بپردازد.این تاثیرها در دو جهت بررسی می شود:یکی اینکه با تبیین عاقبت سحرکنندگان،به بررسی ارتباط بین سحر و اتفاق های پیش آمده در بابل می پردازد و دیگر اینکه کنکاشی در پاسخ گویی به اختلاف های تفسیری دارد.
خلاصه ماشینی:
"الف) تبیین عاقبت سحر کنندگان «ولݠٮݫݫݓیݘݨݨس ماٰ شرݦݨوا بهٖݨݦݦٓݡ اںݧݩݐݨڡݧݐسݡهݦݦمݨݨݦ» با تامل درباره سرزمین بین النهرین، مهمترین مطلبی که بعد از بررسی نام بابل و ویژگیهای آن در تفسیر آیه بیشتر قابل درک است، وجود ارتباط وقایع پیشآمده در بابل با امری به نام سحر در این سرزمین است ، چنانکه مشاهده گردید مهمترین خدای آنها به نام مردوک که مرتبط با ابطال سحر نیز بود، همواره در طول دو هزار سال تا نابودی کامل آن حتی پس از انتقال شهر و مردم آن به مکان دیگر، مورد احترام و تقدیس قرار میگرفت و در زیگوراتها و مکانهای مقدس بسیار زیبا و بزرگی نگاه داشته میشد و این نشان از نفوذ بسیار زیاد اعتقادات آنها نسبت به سحر و ابطال آن در تمام این زمانها است.
بعد از حکومت حضرت سلیمان×، تا حمله بخت النصر چنان که قبلا بیان گردید، حدود 300 سال فاصله است و با توجه به اینکه بعد از حضرت سلیمان آن حکومت با شکوه از بین رفت و تجزیه شد، بیشتر به نظر میرسد از همان زمان این تهمت و افترا برای ایجاد تفرقه بین پیروان حضرت سلیمان و یهودیان زده شد و نسبت سحر به ایشان موجب تضعیف ایمان یهودیان گردیده بود؛ چرا که ایشان تسلطی بر گروه جن داشتند (نمل / 17) و بهواسطه آنها کارهای خارقالعاده انجام میدادند، بنابراین بیشتر از سایر پیامبران در معرض اتهام سحر توسط چنین انسانهایی قرار گرفتند و به همین علت خدای متعال در آیه 102 به صراحت میفرماید: «سلیمان کافر نبود، بلکه آن شیاطین کافر بودند که به مردم سحر را یاد دادند."