چکیده:
امامت در اندیشه الهی و ربانی حضرت فاطمه(س) جایگاه و منزلت بی بدیلی دارد که مبین اهمیت و ضرورت آن در نظام معرفتی آن بانوی بزرگ اسلام است. جنبه ها و مولفه های ایمانی مورد تصدیق ایشان برای زیست مومنانه متنوع و بسیار بوده و از محوریترین آنها امامت اهلبیت(ع) است. اهمیت و ضرورت باور به مقام رفیع امامت و معرفت نسبت به این موضوع در کلام حضرت صدیقه طاهره(س) بسیار مشهود است. آنچنانکه در خطبه فدکیه منش فردی و رفتار سیاسی ایشان در لایه های کارکردی مبین وجود یک نظام منسجم و پیوسته به مقوله پیشوای امت اسلامی است. برشمردن جنبه های مختلف فلسفه تشریع و برجسته کردن حوزه عمومی و اجتماعی در علل تشریع عناصری مانند امر به معروف و نهی از منکر برای تامین مصلحت جمعی و ممانعت از ترتب مفاسد و قصاص برای صیانت از خون انسانها، مشیر به یک
فلسفه اجتماعی در نظام اندیشهای آن حضرت است که مرکز ثقل آن وجود ولی صالح و امام راشد و راقی در راس امت است. وجود امام برای حفظ انسجام امت منوط به پذیرش ولی و امام از سوی مردم و اعانت خواص در نظام کارگزاری است. در این مقاله با محور قرار دادن کلمات نورانی حضرت صدیقه طاهره(س) در خطبه فدکیه و رفتار ایشان در طول زندگی، منزلت و اهمیت و ضرورت امامت از منظر این بانوی بزرگوار مورد واکاوی قرار می گیرد.
خلاصه ماشینی:
امامت، اطاعت، انسجام، تفرقه، نظام جمعی مقدمه چهار عنصر بنیادی امامت، اطاعت از ولی، وحدت و امنیت، قوام اجتماع اسلامی را تشکیل میدهند که در فقرهای از خطبه الهی، سیاسی و تاریخی حضرت زهرا(س) مورد تأکید قرار گرفته است.
گفتمان سیاسی اسلام با طرح ایده ولایت و امامت دو بعد مهم از قدرت را مورد توجه قرار داده و برای آن پاسخی درخور ارائه شده است؛ چه کسی باید حکومت کند؟ چگونه باید حکومت کرد؟ ولایت در سطح پرسش دوم که مغفول مانده است با داشتن اصول معرفتی و عملی با سه ظرفیت، چگونه حکومت کردن را نهادینه میکند.
هنجارسازی فاطمی(س) برای راهبرد وحدت امت محور: در این فقره از پژوهش یکی از سخنان مهم حضرت صدیقه طاهره(س) در خطبه فدکیه محور بحث است که به پذیرش امامت اهلبیت(ع) و پیروی امت از آنان به عنوان انتظام بخش امت و ممانعت از فرقت و واگرایی اشاره دارد.
این کلام راستين در برههای حساس بعد از رحلت پیامبر(ص) که امت در امامت و خلافت گرفتار تشتت آرا و پراکندگی اندیشه شدند، یک نوع هنجارسازی در ادبیات سیاسی و دینی است تا راه برون رفت از بحران خودساخته جامعه مسلمین بهصورت ریشهای حل و فصل گردد.
او در برتری مسلم بن علی(ع) نسبت به کسانی که بعد از رحلت نبی مکرم(ص) زمام امور امت را بهدست گرفتند، مینویسد: از آنجاییکه امیرالمؤمنین علی(ع) از همه فاضلتر و از همه استحقاق بیشتری به خلافت داشت و از وی بهسوی کسی (خلیفه اول) روی برگرداندند که با او در فضل و جهاد و علم و شرف همانند و برابر نبود، حضرت این کلمات گلایهآمیز را مطرح کرده است (همان، ص157).