چکیده:
بر اساس نتایج پژوهشهای انجام گرفته کودکان و نوجوانان به سبب رشد نیافتگی عاطفی و هیجانی نسبت به سایر گروهها بیشتر در معرض آسیبهای ناشی از خشونت هستند و یکی از تبعات آن افزایش میزان بزهکاری در آنان است. از این رو، هدف اصلی مطالعه حاضر شناسایی رابطه خشونت خانواده علیه دانشآموزان دبیرستان شهرستان بابل با بزهکاری آنان در سال تحصیلی 92–1391 است. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بوده است. جامعه آماری، شامل تمامی دانشآموزان دختر و پسر دوره متوسطه شهرستان بابل به تعداد 3750 نفر (1835 نفر پسر و 1915 نفر دختر) بوده که با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای و بر اساس جدول کرجسی و مورگان 351 نفر (179 نفر دختر و 172 نفر پسر) به عنوان نمونه آماری انتخاب شدهاند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامههای محقق ساخته خشونت با 16 سوال و بزهکاری با 35 سوال است که روایی آنها به تایید متخصصان گروه حقوق جزا و جرم شناسی، جامعهشناسی، روانشناسی و روانسنجی رسیده و با استفاده از ضریب آلفای کرانباخ، پایایی آنها به ترتیب 85/0 و 78/0 محاسبه شده است. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز از روشهای آمار توصیفی و آمار استنباطی (آزمونهای ضریب همبستگی پیرسون، t مستقل و تحلیل واریانس) استفاده شده است. نتایج نشان داد که میان خشونتهای روانی، جسمانی و کلامی خانواده علیه دانشآموزان با بزهکاری آنان رابطه مثبت معنادار وجود دارد. همچنین در میزان بزهکاری دانشآموزان براساس سطح سواد والدین و جنسیت تفاوت معنادار وجود دارد، اما در میزان بزهکاری دانشآموزان براساس محل سکونت تفاوت معنادار وجود ندارد.
خلاصه ماشینی:
"». نتایج این یافته با نتایج تحقیقات قاسمیان عزیزی (١٣٩٢)، علیوردی نیا و همکاران (١٣٨٧)، که نقش خانواده در تبیین بزهکاری نوجوانان را بررسی کرده اند، خواجه نوری و هاشمی نیا (١٣٩٠) که به بررسی رابطه تعارضات والدینی با بزهکاری پرداخته اند، علمی و همکاران (١٣٨٨)، مهدوی و عباسی اسفجیر (١٣٨٧) که به بررسی رابطۀ میان پیوندهای اجتماعی - خانوادگی و میزان بزهکاری نوجوانان پرداخته اند؛ رجبیپور، (١٣٨٨) و عباسی اسفجیر (١٣٨٦) در داخل کشور و تحقیقات بالدری (٢٠٠٣)، ویسینگ و همکاران (١٩٩١) که نشان داده اند فرزندانی که پرخاشگری کلامی را از سوی والدینشان تجربه کرده اند، درصدهای بالایی از پرخاشگری بدنی، بزهکاری و مشکلات میان شخصی را در مقایسه با کودکان دیگر بروز داده اند، اسمیت و شارپ (١٩٩٥)، فانکس (١٩٩٥)، سولومون و سرس ١ (١٩٩٢)، که اثرات پرخاشگری کلامی والدین را روی عزت نفس و پیشرفت تحصیلی کودکان بررسی کرده اند؛ هوو و همکارانش (٢٠٠٧)، مک و همکاران (٢٠٠٧) که نشان داده اند سطح ارتباط عاطفی با مادر تعیین کننده ای مناسب برای بزهکاری محسوب میشود، تیمر و همکاران (٢٠٠٦)؛ رایت و همکارانش (٢٠٠١)، گلدستین و هون (٢٠٠٠) و اسمیت (١٩٩٩) در خارج از کشور همسو است .
در مورد فرضیه دوم پژوهش ، نتایج نشان داد که تفاوت میانگینها در سه گروه از لحاظ آماری معنادار است ، لذا فرضیه تحقیق تأیید میشود و در این مورد میتوان ادعا نمود که : «در میزان بزهکاری دانش آموزان براساس سطح سواد والدین آنان تفاوتی معنادار وجود دارد."