چکیده:
هدف: تغییر در ساختارهای مغزی به هر دلیل، از جمله به واسطه عقب ماندگی ذهنی به ویژه اگر قبل از تکامل فرآیند جانبی شدن ایجاد شده باشد، می تواند به تغییر نیمکره غالب منجر شود. مقایسه دو شاخص مهم جانبی شدن شامل ترجیح دست و پا در کودکان عقب مانده ذهنی و کودکان دارای هوش بهر به هنجار و همچنین والدین آنها هدف این تحقیق می باشد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی، تحلیلی و مقطعی، بر روی 160 کودک با دامنه سنی 7 تا 13 سال شامل 60 دانش آموز دختر و پسر عقب مانده ذهنی (دارای هوش بهر 50 تا 70) با انتخاب تصادفی ساده و 100 کودک دبستانی (دارای هوش بهر 85 تا 115) با گزینش تصادفی خوشه ای و والدین کلیه کودکان انجام شد. ابزارهای جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه های دست برتری اولدفیلد، پابرتری واترلو و همچنین آزمون ریون جهت تعیین هوش بهر کودکان بود. نتایج حاصل با استفاده از روشهای آماری توصیفی و آزمون مجذور خی تجزیه وتحلیل شد.
یافته ها: میزان راست پایی در پدران کودکان عادی 87%، در مادران آنها 86% و در خود کودکان 84% بود. همچنین میزان راست پایی پدران گروه کم توان ذهنی 71.6%، در مادران آنها 75%، اما در کودک کم توان ذهنی 50% بود. میزان راست دستی در پدران کودکان عادی 91%، در مادران آنها 88% و در کودکان 87% و همچنین میزان راست دستی در پدران کودکان کم توان ذهنی 88.3%، در مادران آنها 85.2% و در کودک 66.7% بود. آزمون خی دو بیانگر تفاوتی معنادار بین دست برتری ( (P=0.013و پابرتری (P<0.001) کودکان عادی و کم توان ذهنی بود، اما این تفاوتها میان والدین دو گروه مذکور معنادار نبود. از طرفی، نتایج آزمون خی دو بیانگر تفاوت معناداری میان دست برتری ( (P=0.009و پابرتری ( (P=0.018کودک کم توان ذهنی با والدین شان بود.
نتیجه گیری: عقب ماندگی ذهنی می تواند منجر به تغییر الگوی دست برتری و پابرتری شود، به عبارت دیگر عقب ماندگی ذهنی الگوی جانبی شدن را تغییر می دهد