چکیده:
توحیدخانه به عنوان یک نهاد معنوی و اجرایی وابستگی های منحصر به فردی با تاریخ فکری- سیاسی صفویان در ایران دارد. چنانکه طلوع و غروب آن اصطلاح را تنها باید در میان متون همان دوره جستجو کرد. پیش از اقتباس و انتشار این اصطلاح در جامعه صفوی، به رغم ساختار فارسی و عربی آن، بیشتر در فرهنگ عثمانی معنا و گسترش یافته بود. بر همین اساس توحیدخانه رابطه جداناپذیری با فرهنگ تصوف و قلندری در آناتولی داشت و در قرون متمادی مستقلانه و به دور از هیجان ها و ارتباطات سیاسی فعالیت می کرد. اما صفویان از نقطه پیدایش حکومت با عاریت گرفتن مفهوم توحیدخانه به تاسیس عبادتگاه دیگری غیر از خانقاه اردبیل در پایتخت های سیاسی خود و شهرهای ایران اندیشیدند و برای آن در ساختار حکومتی خود شبه نهادی را به وجود آوردند که در سازوکار آن اصولی همچون نظارت بر عملکرد صوفیان، ایجاد وحدت رویه در بلاد مختلف، آشناسازی صوفیان با فرهنگ و سنت مذهب رسمی، اجرای رسوم طریقتی در همسویی با تشیع و حفظ و تقویت رابطه ایمانی صوفیان با شاهان صفوی پیش بینی شده بود. این کنش حکومتی به تدریج طریقت صفویه را از سنت و نظام خانقاهی جدا ساخت و توحیدخانه مروج آداب و رسومی گردید که تنها ذکر و ثنا در پایداری حقوق الهی پادشاهان صفوی در سلطنت و مذهب داری برای صوفیان قزلباش جزو اصلی ترین عبادات طریقتی و معنوی آنان شناخته می شد. صفویان آگاهانه در سایه توحیدخانه به ستیز با نظام خانقاهی برآمدند بدون آنکه به نیازهای احتمالی خود در جذب توانمندی های صوفیان در سال های سخت اندیشیده باشند. پژوهش حاضر با چنین رویکردی به بازخوانی روایات تاریخی در فراز و فرود مفهوم توحیدخانه در عهد صفوی می پردازد.
خلاصه ماشینی:
"یکی از نشانه های این تأثیرگـذاری را مـی تـوان در ترویج مفهوم توحیدخانه به عنوان کانونی برای اجتماع صوفیان جهـت انجـام امـور عبـادی و اعتقادی دانست ، زیرا این اصطلاح در میان پیروان طریقت مولویه ، خلوتیه و بکتاشیه مفهومی رایج و شناخته شده بود و تقریبا از قرن ششم هجری در غالـب خانقـاه هـا و تکایـایی کـه در قلمرو آناتولی و عثمانی ساخته شده بودند و به قسمت های مختلفی همچون مدرسه ، دارالشـفا، ١ ژان شاردن (١٣٧٢)، سفرنامه ، ترجمة اقبال یغمایی ، ج٤، تهران : توس ، ص١٤٤٦.
شاردن نقل می کند که در زمان شاه سلیمان نگهبـانی کاخ پادشاه ، صیانت از وی و نظارت بر امور بست در دولتخانه بر عهدة صوفیان توحیدخانـه ١ غیاث الدین بن همام الدین الحسینی خواندمیر (١٣٥٣)، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افـراد بشـر، ج٤، تهـران : خیـام ، ص٤٩٦؛ حسن روملو (١٣٥٧)، احسن التواریخ ، تصحیح عبدالحسین نوائی ، تهران : بابک ، ص١٣٧؛ نیز نک : راجر سـیوری (١٣٨٠)، در باب صفویان، ترجمة رمضانعلی روح اللهی ، تهران : نشر مرکز، صص ٢٣٣-٢٤٠؛ محمدعلی رنجبـر(١٣٧٨)، «منصـب خلیفـه الخلفا در دورة صفوی »، گنجینه اسناد، ش ٣٣ و٣٤، صص ٤-١٥.
اما از همین اشارات کوتاه که در ذیل بدانها اشـاره خواهد شد می توان فهمید که این مقدار نیز با آداب و سنن رایج در نظام خانقاهی که پیشـینة زیادی دارد شباهت چندانی ندارد، بلکه در مسیر تحولات مذهبی و فرهنگی جامعـة صـفوی زمینه برای دگرگونی آیین های رایج در تصوف صفوی نیز فراهم گشـت و بـه همـین جهـت توحیدخانه که محل رسمی اجرای رسوم جدید شناخته شـد بـه تـدریج بـرای خـود هویـت مستقلی در برابر دیگر خانقاه هایی که در ایران فعالیت داشتند، به دست آورد."