چکیده:
چکیده پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارت های زناشویی مبتنی بر مدل گاتمن بر الگوهای ارتباطی زنان انجام گرفت. پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی و به شیوه پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه می باشد. نمونه پژوهش حاضر را 15 زن واجد شرایط از زنان شهرستان شهریار در سال 1397 تشکیل می دادند که به شیوه داوطلبانه انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. در مرحله پیش آزمون، دو گروه بوسیله پرسشنامه الگوهای ارتباطی کریستنسن و سالاوی (1984) مورد ارزیابی قرار گرفتند. سپس مهارتهای ارتباطی مبتنی بر مدل گاتمن در 10 جلسه، 90 دقیقهی برای گروه آزمایش اجرا گردید، اما گروه گواه مداخلهای دریافت نکرد. پس از پایان جلسات آموزشی از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روشهای آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس استفاده گردید. تجزیه و تحلیل دادهها نشان داد که بین زنان دو گروه آزمایش و گواه از لحاظ سبک الگوهای ارتباطی تفاوت معناداری وجود دارد و آموزش مهارتهای زناشویی مبتنی بر مدل گاتمن باعث بهبود الگوهای ارتباطی و مولفه های آن ها در زنان گروه آزمایش شده است. آموزش مهارتهای زناشویی مبتنی بر مدل گاتمن باعث بهبود الگوهای ارتباطی زنان می گردد. میتوان از این شیوه آموزشی در جهت بهبود مهارت-هایی ارتباطی در بین زوج ها استفاده کرد.
Abstract The purpose of this study was investigating the effectiveness of training marital skills based on Gottman model on women's communication patterns. The present study is a quasi-experimental one with pre-test and post-test with control group. The sample of this study consisted of 15 eligible women from Shahriyar city in 1397 who were selected by voluntary method and randomly assigned to two experimental and control groups. In the pre-test phase, the two groups were assessed by Christensen & Sullaway (1984) communication patterns questionnaire. Then communication skills based on Gottman model were performed for 10 sessions, 90 minutes for the experimental group, but the control group did not receive any intervention. After the end of the training sessions, post-test was taken from both groups. The methods of Descriptive statistics and covariance analysis were used for analyzing data. Data analysis showed that there was a significant difference between women of two experimental and control groups regarding the style of communication patterns, and the training of marital skills based on Gottman’s model improved the communication patterns and their components in women of experimental group. Training of martial skills based on Gottman model improves women's communication patterns. This educational method can be used to improve communication skills between couples.
خلاصه ماشینی:
Christensen, & Shenk مهارت هاي مقابله اي و همدلي و صميميت را در زوجين بهبود بخشيده و از اين طريق سبب افزايش رضايتمندي و کاهش آشفتگيهاي زناشويي ميشود) باکوم ، دالوگ ، آتکينز، آنجل و تورماير، ٢٠٠٦؛ به نقل از فتوحي و همکاران ، ١٣٩٦) يکي از مدل هاي پيشرو در آموزش مسائل مربوط به ازدواج توسط گاتمن با عنوان مدل آموزش زناشويي » خانه تأهل پايدار«يا صداي رابطه در خانه (SRH) در قالب زوج درماني مبتني بر فراهيجان توسعه يافته است (به نقل از فتوحي و همکاران ، ١٣٩٧).
با توجه به اهميتي که پيامدهاي مخرب الگوهاي ارتباطي ناکارآمد بر رابطه زناشويي و سلامت رواني زوجين (اسکالدمن ، ٢٠١٣) و به تبع آن بر فرزندان دارد (به نقل از بلوچ ، ١٣٩٧) و همچنين با توجه به اينکه تغيير الگوهاي ارتباطي در مقايسه با عوامل تاثيرگذار بر روابط زناشويي مانند ويژگيهاي شخصيتي و شرايط اجتماعي و اقتصادي عمليتر است (ثناگويي، ١٣٩٠) بعلاوه با عنايت به اينکه زنان به ميزان بيشتري نسبت به مردان از روش هاي ارتباطي منفي مثل انتقاد، سرزنش ، تحقير استفاده ميکنند (گاتمن و گاتمن ، ٢٠١٥؛ ترجمه ي زهراکار، لواف پور و ايزدي اجيرلو، ١٣٩٧؛ گاتمن ، گاتمن ، آبرامز و آبرافز، ٢٠١٦، ترجمه ي باغستاني، ١٣٩٧؛ هيمن ، هانت ، ماليک و ايسلپ ، ٢٠٠٩) لذا پژوهشگر بر اين شد که به بررسي تأثير آموزش مهارت هاي زناشويي مبتني بر مدل گاتمن بر الگوهاي ارتباطي زنان مبادرت ورزد؛ بنابراين اين پژوهش در پي پاسخ به اين سؤال است که آيا بهره گيري از رويکرد تلفيقي گاتمن در جهت بهبود الگوهاي ارتباطي زنان مؤثر است ؟ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1.
The Comparison of the Effectiveness of Emotion Focused Therapy and Gottman's Relationship Enrichment on Woman's Communication Patterns, Journal of Research in Behavioural Sciences, 17(2), 265-279.