چکیده:
هـدف از پژوهش حاضر مقایسه اثـربخـشی دو درمان گروهـی شنـاختـی ــ رفتـاری و معنا درمانی به شیوهی گروهی بـر کاهـش افسـردگی و افـزایـش امیـدواری در سندرم آشیانه خالی شهـرستان قروه است. جامعه آماری را کلیه مردان و زنان شهرستان قروه که فرزندانشان آنها را ترک نموده اند و از آنها جدا شده اند را شامل میشود. حجـم نمـونـه 36 نـفـر با استفـاده از روش نمونهگیری در دسترس انتخـاب شـد. سپس افراد بطور تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) تقسیم شدند، یک گروه آزمایش 10 جلسه معنادرمانی به شیوهی گروهی را دریافت کردند، گروه دوم آزمایش 13جلسه رواندرمانی رفتاری شناختی را دریافت کردند اما گروه کنترل مداخلهای را دریافت نکردند. سپس به منظور جمعآوری دادهها از پرسشنـامۀ افسـردگی بک BDI- IIو پرسشنـامۀ امیـد به زندگی اشنـایدر و همکاران استفـاده شـد. این پـژوهـش نیمه آزمایـشی از نوع پیـش آزمون ـ پس آزمون با گروه کنترل است. جهت تحلیل دادهها از آمار توصیـفی و آمار استنبـاطی(آزمون تحلیل کوواریانس) استفـاده شـد. یافتههای به دست آمده نشان داد که درمان شناختی – رفتاری در کاهش افسردگی موثرتر است، و معنا درمانی در افزایش امید به زندگی تاثیر بیشتری دارد. نتیجهگیری میشودکه هر دو درمان شناختی- رفتاری و معنادرمانی در کاهش افسردگی و افزایش امید به زندگی در سندرم آشیانه خالی موثر هستند.
خلاصه ماشینی:
"یافته های به دست آمده نشان داد که درمان شناختی – رفتاری در کاهش افسردگی موثرتر است ، و معنا درمانی در افزایش امید به زندگی تاثیر بیشتری دارد.
نتایج پژوهش غلامی و همکاران (١٣٨٨)، با موضوع اثربخشی آموزش معنادرمانی گروهی برامیدبه زندگی وسلامت عمومی بیماران دخترتالاسمی نشان داد که معنا درمانی بر افزایش امید به زندگی و سلامت عمومی و کاهش افسردگی بیماران دخترمبتلا به تالاسمی موثر است .
و همچنین از آنجایی که معنادرمانی و شرکت در گروه برای ایجاد حس همدردی و جلوگیری از تنهایی در افراد موثر است ، محقق درصدد هستند با به کار بردن تکنیک های این روش تاثیر آنها را در کاهش افسردگی و افزایش امید واری در سندرم آشیانه خالی بررسی نماید.
از نتایج دیگر پژوهش این بود که معنا درمانی گروهی در کاهش افسردگی و افزایش امید به زندگی سندرم آشیانه خالی مؤثر می باشد، که با نتایج پژوهشهای غلامی و همکاران (١٣٨٨)، گرفمی و همکاران (١٣٨٨)، شعاع کاظمی و سعادتی (١٣٨٩)، مهرنژاد و رجبی مقدم (١٣٩١)، رضایی و همکاران (١٣٩١)، خالدیان و سهرابی (١٣٩٣)، همسو می باشد.
در راستای تبیین نتایج حاصل از این پژوهش ، که درمان شناختی – رفتاری در کاهش افسردگی نسبت به معنا درمانی تاثیر بیشتری دارد، باید گفت با توجه به اینکه نظام فکری فرد افسرده را افکار منفی او درباره ی خود، تجربه جاری و آینده تشکیل می دهند."