چکیده:
جریان برنامه ریزی وکالتی، با هدف مبارزه با تبعیض نژادی در شهرهای آمریکا و دفاع از مردم فقیر و محرومان در سال 1965 توسط پل دیویدف مطرح گردید شکل گرفت.(مهدیزاده، 1385) این نظریه در نیمه دوم دهه شصت مطرح و در دهه هفتاد مورد اقبال و توجه قرار گرفت. دیویدف عنوان می نماید که اگر آن طور که نظریه برنامه ریزی سنتی ادعا می کند، برنامه ریزی فرایندی عقلانی و تکنوکراتیک باشد، قاعدتا همه این برنامه ها باید مثل هم باشند. زیرا همگی براساس روش شناسی و مبانی نظری واحدی تهیه شده اند. اما در جاهایی که این اتفاق افتاده است برنامه ها مثل هم نبوده اند و همین نکته نشان می دهد که برنامه ریزی موضوعی فنی و تکنوکراتیک نیست بلکه با ارزش ها و اولویت های مردم رابطه دارد. با پذیرش چندگانه باوری در برنامه ریزی، واژه وکالتی معنا پیدا می کند، زیرا برنامه ریز به عنوان یک متخصص، نقش وکیل اجتماعات شهری یا روستایی، گروههای شغلی، قومی ونژادی، شهرها، منطقه ها، و یا حتی کشورها را برعهده می گیرد. نکته مهم در اینجاست که برنامه ریزی که وکیل یک گروه یا اجتماع می شود می بایست ارزش ها، منافع و اولویت های آن گروه را باور داشته باشد، با آنها همدردی کند، به نفع اهداف آنها تبلیغ کند و در جهت تحقق اهدافشان بکوشد. به دنبال مطرح شدن رهیافت وکالتی در برنامه ریزی و توجه بسیاری از صاحبنظران، این رهیافت وارد مقوله برنامه ریزی شهری شد. رهیافت برنامه ریزی وکالتی، رهآورد گفتگوهای طرفداران عدالت اجتماعی درباره مسائل جوامع و به خصوص جوامع شهری است. با توجه به اهمیت مقوله عدالت اجتماعی در مباحث مرتبط با برنامه ریزی شهری، هدف از این مقاله ابتدا معرفی و نقد برنامه ریزی وکالتی و سپس بررسی مسئله نابرابری و ارتباط آن با برنامه ریزی وکالتی است.
خلاصه ماشینی:
"سوال این است که چرا هیچ سازمان یا نهاد دیگری نباید طرح و برنامه پیشنهاد کند؟ چرا فقط یک مؤسسه مسئول تعیین اهداف کلی و جزیی و استراتژی برای توسعۀ یک اجتماع و هزینۀ تحقق آنها باشد؟ چرا برنامه های متکثر و برنامه ریزی چندگانه باور نداشته باشیم ؟ دیویدف در مقاله خود پیشنهاد می کند که گروههای مختلف اجتماعی اجازه داشته باشند که طرح ها و برنامه های رقیب برای توسعۀ شهر، منطقه یا محله پیشنهاد کنند.
نظریۀ وکالتی به منافع عمومی باور ندارد، اما به هرحال وقتی تضاد با منافع گروههای بزرگی از مردم پیش بیاید(و نه گروه کوچکی از سرمایه داران مستغلاتی) برنامه ریز وکالتی چه باید بکند؟ ایراد دیگری که گروهی از منتقدان پیش کشیده اند این است که برنامه ریزان وکالتی با حمایت از اجتماعات فقیر مانع بازتوانی خود آنها می شوند و یا از آن بالاتر این اجتماعات را از کوشش برای ایجاد تغییرات اجتماعی اساسی تر باز می دارند.
مطابق نظر بسیاری از صاحب نظران با وجود نقدهایی گسترده ای که به برنامه ریزی وکالتی وارد شده و در بسیاری موارد نیز صحیح به نظر رسیده اند و حتی اگر نظریۀ وکالتی نتوانسته باشد دگرگونی ریشه ای در برنامه ریزی شهری، منطقه ای و محلی به وجود آورد، دست کم توانسته اهمیت نظرات مردم را بیشتر کند و در واقع اهمیت توجه به گروه های محروم و ناتوان در رساندن عقاید خود به گوش مسئولین را مطرح سازد."