چکیده:
ﻋﺮﻓﺎ و ﻣﺘﺼﻮﻓﻪ در ﺑﻴﺎن ﻋﻘﺎﻳﺪ و دﻳﺪﮔﺎهﻫﺎی ﺧﻮد ﻣﺘﻮﻧﻲ را ﺑﻪ ﻧﺜﺮ و ﻧﻈﻢ در ﺣﻮزه ﺗﻔﺴﻴﺮ، ﺑﻴﺎن ﻣﻜﺎﺷﻔﺎت و اﺣﻮال، ﺗﻌﻠﻴﻢ و ﺗﺮﺑﻴﺖ و ﺗﺬﻛﺮه ﻧﮕﺎﺷﺘﻪاﻧﺪ. اﻳﻦ ﻣﺘﻮن ارزﺷﻲ ادﺑﻲ و ﺑﻼﻏﻲ دارﻧﺪ و وﺳﻌﺖ و وﻳﮋﮔﻲﻫﺎی ﺧﺎص زﺑﺎﻧﻲ آنﻫﺎ ﺳﺒﺐ ﺷﺪه اﺳﺖ ﺗﺎ ﻣﺤﻘﻘﺎن ﺑﻪ ﻋﻨﻮان زﺑﺎن ﻋﺮﻓﺎﻧﻲ ﺑﻪ اﻳﻦ آﺛﺎر ﺗﻮﺟﻪ ﻛﻨﻨﺪ. ﭘﺮواﺿﺢ اﺳﺖ ﻛﻪ اﺑﻦﻋﺮﺑﻲ و ﻣﻮﻟﻮی، از ﺑﺰرگﺗﺮﻳﻦ ﻋﺮﻓﺎ در ﻋﺎﻟﻢ ﺗﺼﻮف ﺑﻪﺷﻤﺎر ﻣﻲروﻧﺪ. ﺗﺄﺛﻴﺮ اﻧﺪﻳﺸﻪ و وﻳﮋﮔﻲﻫﺎی زﺑﺎﻧﻲ در ﻣﺘﻮن اﻳﻦ دو ﻋﺎرف ﺑﻪ ﺣﺪی ﺑﻮده اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻲﺗﻮان آﺛﺎر ﻋﺮﻓﺎی ﻗﺮون ﺑﻌﺪ را ﺗﻔﺴﻴﺮ و ﺗﺤﻠﻴﻞ اﻧﺪﻳﺸﻪﻫﺎی اﻳﻦ دو داﻧﺴﺖ. ﻫﺮ دو ﻋﺎرف ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﺷﻬﻮدات آﻧﺎن ﺑﻴﺎن- ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﺑﻮده و زﺑﺎن از ﺑﻴﺎن اﻳﻦ ﺷﻬﻮدات ﻧﺎﺗﻮان و ﻗﺎﺻﺮ اﺳﺖ؛ ازاﻳﻦرو ﺑﺮای ﻓﻬﻢ ﻛﻼﻣﺸﺎن ﺑﻪ ﻛﻨﺎﻳﻪ، اﻳﻬﺎم، ﺗﻤﺜﻴﻞ، ﺗﻨﺎﻗﺾﮔﻮﻳﻲ، ﺗﻜﺮار و اﺻﻄﻼحﺳﺎزی روی آوردهاﻧﺪ. از ﺳﻮی دﻳﮕﺮ ﻫﺮ دو، ﻣﺨﺎﻃﺒﺎن ﻣﺘﻔﺎوﺗﻲ ﺑﺮای آﺛﺎر ﺧﻮد ﺑﺮﮔﺰﻳﺪهاﻧﺪ ﻛﻪ ﺳﺒﺐ ﺷﺪه ﺗﻔﺎوتﻫﺎﻳﻲ در ﺳﺨﻨﺎن اﻳﺸﺎن اﻳﺠﺎد ﺷﻮد. اﻳﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﻛﻮﺷﺸﻲ ﺑﺮای ﻓﻬﻢ ﺗﻄﺒﻴﻘﻲ و ﻣﻘﺎﻳﺴﻪای زﺑﺎن ﻋﺮﻓﺎﻧﻲ اﻳﻦ دو ﻋﺎرف ﻧﺎﻣﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺿﻤﻦ آن ﻣﻲﺗﻮان ﺑﻪ وﻳﮋﮔﻲﻫﺎی زﺑﺎن ﻋﺮﻓﺎﻧﻲ آﻧﺎن ﻧﻴﺰ دﺳﺖ ﻳﺎﻓﺖ.
خلاصه ماشینی:
با توجه به آنچه درباره ويژگي هاي زباني خاص متون عرفاني و همچنين ادبيات تطبيقي و ارزش و اهميت آن گفته شد و نيز درباره عظمت شخصيت ابن عربي و 37 مولوي از نظر جايگاه و مقام رفيع آن ها در عرفان و ارزش ادبي و عرفاني آثار و متونشان بيان شد، اين پرسش مطرح مي شود که اين متون چه ويژگي هايي داشته اند که چنين تأثير عميقي بر ادب عرفاني به جاي گذاشته اند؟ از سوي ديگر، از آنجا که هر دو عارف در دو سرزمين متفاوت با دو زبان گوناگون و انديشه هاي عرفاني خاص خود در يک عصر توانسته اند چنين ماندگار و نامي باشند، سبب اين پرسش مي شود که چه تفاوت ها و شباهت هايي در ويژگي هاي زباني متون اين دو وجود دارد که عرفان آن ها را از هم متفاوت کرده است ؟ ازاين رو پژوهش حاضر بر آن است تا پس از تبيين ويژگي هاي عمومي و مشترک زبان عرفاني عرفا، به بررسي تطبيقي ويژگي هاي کلامي و زبان عرفاني اين دو عارف به روش توصيفي ـ تحليلي پرداخته و تفاوت ها و شباهت هاي اين دو را به شيوه تطبيقي بررسي مي کند تا پاسخ اين پرسش ها حاصل شود.