خلاصه ماشینی:
"(9) از دیگر نزاعهای میان اهل حدیث و معتزله این بود که آیا شناختخداوند امری نظری و اکتسابی استیا از امور بدیهی است که عقل و فطرت انسانی آن را ضرورتا و اضطرارا درک میکند.
» (20) مباحثات و مجادلات کلامی در میان اهل سنت، در قرن پنجم، آن چنان شیوع یافت که ابوحامد محمد غزالی (م507ق)، شاگرد جوینی، با عقلگرایی افراطی این دوران به مقابله پرداخت و کلام اشعری را به راهی دیگر برد.
عقلگرایی در شیعه امامیه از میان سه فرقه بزرگ تشیع تنها از امامیه سخن خواهیم گفت، چراکه زیدیه به راه معتزله رفت و خردگرایی اهل اعتزال را به تمامی پذیرفت و اسماعیلیه نیز تحت تاثیر آیینهای گنوسی و مانوی و تا حدی تحت تاثیر فلسفه نوافلاطونی قرار گرفت و مسیر خود را از اندیشه دینی دورتر برد.
(44) برای آشنایی با عقلگرایی و نصگرایی این دوره بهترین راه، بررسی کتاب الیاقوت، تنها اثر کلامی بازمانده از این خاندان، و مقایسه آن با آثار و اندیشههای شیخ صدوق، محدث مشهور و نماینده برجسته جریان نصگرایی، است.
(58) در آنجا که شیخ صدوق علم کلام و شیوه متکلمان را تضعیف میکند و برای این منظور به روایات اهل بیت(ع) استناد میجوید، (59) شیخ مفید با تقسیم علم کلام به حق و باطل، کلامی را که در دمتشناخت و دفاع از دیانتباشد نه تنها مطلوب بلکه واجب میشمارد.
او شناخت اصول دین را عقلی و اکتسابی میداند، ولی در عین حال معتقد است که راه معرفت نزدیک است و آدمی در هر سطحی که باشد، بیآنکه علم کلام بداند یا با فنون جدل آشنا باشد، صرفا با به کارگیری عقل خویش میتواند به معرفتخداوند نایل شود."