چکیده:
اﻋﺎده ﺣﯿﺜﯿﺖ ﻋﺒﺎرت اﺳﺖ از ﺑﺎز ﮔﺮداﻧﯿﺪن ﺣﯿﺜﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺨﺘﻠﻒ از اﺷﺨﺎص ﺳﻠﺐ ﺷﺪه ﯾﺎ ﻣﻮرد ﻫﺘﺎﮐﯽ واﻗﻊ ﮔﺮدﯾﺪه اﺳﺖ ﮐﻪ ﮔﺎه ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ در ﻣﻮرد ﻓﺮد ﺑﯽﮔﻨﺎﻫﯽ ﮐﻪ در ﻣﻈﺎن ارﺗﮑﺎب ﺟﺮم ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ ﯾﺎ ﺑﻪ ﺣﯿﺜﯿﺖ او ﻟﻄﻤﻪ وارد ﺷﺪه اﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﺎر رود ﮐﻪ در اﯾﻦ ﺻﻮرت ﺑﺎ اﻋﺎده ﺣﯿﺜﯿﺖ ﮐﻠﯿﻪ ﺧﺴﺎرات ﻣﻌﻨﻮی ﺧﻮد را ﺟﺒﺮان ﻣﯽﮐﻨﺪ ﭼﺮا ﮐﻪ ﺑﺪون ﺗﺮدﯾﺪ در ﺟﻮاﻣﻌﯽ ﮐﻪ ﻗﺎﻧﻮن ﺣﺎﮐﻢ اﺳﺖ ﺣﺮﻣﺖ و ﺣﯿﺜﯿﺖ اﺷﺨﺎص ﮐﻪ ﺟﺰو ﺳﺮﻣﺎﯾﻪﻫﺎی ﻣﻌﻨﻮی آﻧﺎن اﺳﺖ ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ و اﺣﺘﺮام ﻗﺎﻧﻮن ﮔﺬار ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎ آﻧﺠﺎ ﮐﻪ اﯾﻦ اﻣﺮ ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﻣﺘﻮن ﻗﺎﻧﻮن اﺳﺎﺳﯽ اﮐﺜﺮ ﮐﺸﻮرﻫﺎ ﻣﻮرد ﺗﺼﺮﯾﺢ و ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻣﻘﻨﻦ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﻫﺘﮏ ﺣﺮﻣﺖ و ﺣﯿﺜﯿﺖ اﺷﺨﺎص ﺑﻪ ﻫﺮ ﺷﮑﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﻤﻨﻮع ﺑﻮده، ﺣﺴﺐ ﻣﻮرد ﻣﺴﺘﻮﺟﺐ ﻣﺠﺎزات ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد و ﮔﺎﻫﯽ اﻣﮑﺎن دارد اﻋﺎده ﺣﯿﺜﯿﺖ درﻣﻮرد ﻣﺤﮑﻮم ﻋﻠﯿﻪی ﺑﻪ ﮐﺎر رود ﮐﻪ از اﯾﻦ ﻃﺮﯾﻖ ﺑﻌﺾ ﯾﺎ ﺗﻤﺎم ﺣﻘﻮق ﻣﺤﮑﻮم ﻋﻠﯿﻪ را ﺑﻪ وی ﺑﺎزﮔﺮداﻧﺪ. آﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻣﺴﻠﻢ اﺳﺖ ﻫﺪف از اﻋﻤﺎل ﻣﺠﺎزات ﻃﺮد ﻣﺠﺮم ﺑﺮای ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽﺑﺎﺷﺪ ﺑﻠﮑﻪ ﭘﺲ از اﻋﻤﺎل ﻣﺠﺎزات اﻣﯿﺪ اﺳﺖ ﻣﺠﺮم ﻣﺎﻧﻨﺪ اﻓﺮاد ﻋﺎدی ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﺑﻪ اﺟﺘﻤﺎع ﺑﺎزﮔﺮدد. ﻣﺠﺮم در دوره اﻋﺎده ﺣﯿﺜﯿﺖ ﺑﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺮﯾﻀﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ دوره ﻧﻘﺎﻫﺖ را ﻣﯽﮔﺬراﻧﺪ ﻓﻠﺴﻔﻪ وﺿﻊ ﻧﻬﺎد اﻋﺎده ﺣﯿﺜﯿﺖ اﯾﻦ اﺳﺖ ﺗﺎ در ﭘﯽ آن ﻣﺠﺮم راه و رﺳﻢ در اﺟﺘﻤﺎع زﯾﺴﺘﻦ را ﻓﺮا ﺑﮕﯿﺮد و ﺑﺪون ﻣﺸﮑﻞ ﺑﻪ ﻣﯿﺎن ﺟﻤﻊ ﺑﺎز ﮔﺮدد. در ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺣﺎﺿﺮ اﺑﺘﺪا از ﺗﻌﺮﯾﻒ اﻋﺎده ﺣﯿﺜﯿﺖ و اﻧﻮاع آن ﺑﺤﺚ ﺧﻮاﻫﺪ رﻓﺖ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺑﺮرﺳﯽ ﺷﺮاﯾﻂ ﻧﯿﻞ ﺑﻪ اﻋﺎده ﺣﯿﺜﯿﺖ، آﺛﺎر اﻋﺎده ﺣﯿﺜﯿﺖ ﭘﺮداﺧﺘﻪ ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ.
خلاصه ماشینی:
""منظور از عبارت اعاده حیثیت این است که فرد بزهکار پس از اینکه به کیفر بزه ارتکابی خود رسید برای تمام مدت عمر از مزایای اجتماعی محروم نگردد"(زابلی، ١٣٤٥) "در اروپای قدیم اعاده حیثیت وجود داشته و بعدا با تشریفات با شکوهی همراه بوده است و یک نوع غسل تعمید مدنی برای او قاءل می شدند تا آثار محکومیت از بین برود و محکوم حیثیت خود را در دو مرتبه بازیابد" (ملک اسماعیلی، ١٣٥٥) "از نظر سابقه قضایی نیز، نهاد اعاده حیثیت از قرن نوزدهم در حقوق جزای موضوعه کشورهای اروپایی پذیرفته شده و آثار محکومیت جنایی را زایل می گرداند" (ولیدی، ١٣٧٤) در ایران نیز نهاد اعاده حیثیت برای اولین بار در قانون مجازات عمومی مصوب ١٣٠٤ پیش بینی شده بود.
باید اضافه کنیم که در قانون مجازات اسلامی ١٣٧٠ به این نکته توجه نشده و در بند الف ماده ٢٥ صرفا اشاره به وجود سابقه محکومیت قطعی، به یکی از طرق قانونی مثل اعاده حیثیت یا تعلیق اجرای مجازات ، زایل گردد تاثیری در اعمال تعلیق خواهد داشت یانه ، حکمی وجود ندارد با این حال با توجه به اینکه در ماده ٣٢ همین قانون که "هرگاه محکوم علیه از تاریخ صدور قرار تعلیق اجرای مجازات ، در مدتی که از طرف دادگاه مقرر شده مرتکب جرائم مستوجب محکومیت مذکور در ماده ٢٥ نشود محکومیت تعلیقی بیاثر محسوب و از سجل کیفری او محو می شود" بنابراین از وحدت ملاک این ماده فهمیده میشود که هر گاه محکومیت اولی محکوم علیه ، به واسطه تعلیق اجرای مجازات از بین برود و بعد از آن زمان ، شخص مذکور مرتکب جرمی شود، علی القاعده باید بتوان دوباره از مقررات راجع به تعلیق اجرای مجازات بهره مند شود و با این تفسیر مضیق قوانین جزایی و تفسیر به نفع متهم نیز منطبق است ."