چکیده:
اگرچه سیاست خارجی آمریکا در دوران بعد از جنگ سرد از الگوهای رفتاری جدیدی بهره گرفته، اما این امر
مخاطرات امنیتی آن کشور را کاهش نداده است. مطالعات انجام شده توسط برخی از موسسات نظرسنجی امنیت ملی و سیاست خارجی آمریکا نشان می دهد که بی اعتمادی نسبت به اهداف امنیتی و الگوهای آمریکا در دوران جدید افزایش بیشتری نسبت به گذشته پیدا کرده؛و این به دلیل آن است که میزان کارآمدی این الگوها محدود بوده است. الگوهای جدید در رفتار امنیتی و سیاست خارجی آمریکا در قالب مداخله گرایی، هژمونیک گرایی، یکجانبه گرایی، مبارزه با تروریسم و جنگ پیش دستانه تعریف می شود. این گونه نشانه ها بیانگر آن است که امریکا و مقابله با تهدیدات متنوع پیگیری « حداکثرسازی کنش بین المللی » تلاش دارد تا موقعیت جهانی خود را از طریق کند. در این ارتباط، استراتژیست های آمریکایی قالب های معنایی جدیدی را تبیین نموده اند. از جمله این موارد و مقابله با دولت های سرکش اشاره داشت. طبعا تحقق « استثناگرایی » ،« فرصت سرکوب » ،« دیگرسازی » می توان به هریک از اهداف یاد شده می تواند پیامدهایی را نیز برای منافع و امنیت آمریکا ایجاد کند. واکنش کشورهای خاورمیانه و قدرت های اروپایی در زمره این چالش ها می باشند. به این ترتیب هریک از الگوهای جدید سیاست خارجی آمریکا در دوران بعد از جنگ سرد با نشانه هایی از ادبیات انتقادی روبرو شده است. اگرچه روسای جمهور آمریکا بر ضرورت پیگیری اهداف اعلام شده پافشاری می کنند، اما شواهد نشان می دهد که این اهداف در مرحله اجرا و در روند مقابله با تهدیدات جدید، بخشی از مطلوبیت خود را از دست داده است. و از همین رو شاهد هستیم
باراک اوباما رییس جمهور دموکرات آمریکا و وارث جرج بوش جانب احتیاط را در اتخاذ سیاستهای سخت افزاری و تهاجمی رعایت کرد و ترجیح داد تا برخلاف سلف خود از انجام اقدامات یکجانبه و خارج از چارچوب شورای امنیت نظیر تجاوز همه جانبه و گسترده به خاک سوریه به منظور سرنگونی رژیم اسد خودداری نماید و یا در
شعار مبارزه با تروریسم. با کسب رضایت تلویحی سازمان ملل و برخی از متحدان به حملات محدود و جزیی
آمریکا به گروه خود ساخته تروریستی داعش بسنده کند.
خلاصه ماشینی:
"در مورد حقوق بشر، او گفت «کاملا واضح است » که مسایل و موضوع هایی تحت عنوان حقوق بشر وجود دارند، اما آمریکا صرفا میخواهد کشورها را به رعایت «اصول جهانی» آن تشویق کند، نه اینکه آنها را موعظه نماید، با توجه به ملاحظات بالا، برخی از تحلیلگران رهیافت اوباما در برخورد با مسئل خاورمیانه را نه آرمانگرایانه ، بلکه «واقعگرایانه » توصیف میکنند و آن را با رهیافت آرمانگرایانه جرج دبلیو بوش در تفاوت آشکار میبینند آنان سیاست خاورمیانه ای بوش را در راستای تغییر در ساختارهای قدرت در خاورمیانه توصیف میکردند، در حالی که سیاست اوباما را ظاهرا تلاش برای ایجاد رابطه با مردم منطقه در خارج از روابط با دولت های آن میبینند، ٣٢ البته از ویژگیهای سیاست خاورمیانه ای و در حالت کلی سیاست خارجی اوباما در سه گذشته این است که به تدریج رو به محافظه کاری بیشتر میرود و در واقع از آرمانگرایی فاصله گرفته و بیشتر واقعگرا میشود در عمل ، هدف سیاست خارجی اوباما اجتناب از وارد شدن در منازعات بین المللی است .
اگرچه روسای جمهور آمریکا بر ضرورت پیگیری اهداف اعلام شده پافشاری میکنند، اما شواهد نشان میدهد که این اهداف در مرحله اجرا و در روند مقابله با تهدیدات جدید، بخشی از مطلوبیت خود را از دست داده است به دلیل توجه ویژه حضرت امام ره و مقام معظم رهبری دام ظله به موضوع آمریکا و سیاستهای امپریالیستی این کشور که صراحتا برخی مناطق استراتژیک جهان از جمله خاورمیانه را در دکترین های امنیت ملی خود به عنوان حوزه منافع حیاتی آمریکا تعریف کرده و خود را مجاز و بلکه محق برای مداخله در این مناطق حساس به منظور برقراری نظم آمریکایی می داند."