چکیده:
انسان ناخواسته از ترس پدیده های طبیعی چون تیرگی شب ، صدای باد و ... به دنبال پشتیبانی نامرئی بوده ، تا او را نجات دهد. این گونه اسطوره های نخستین در ذهن آدمیان ظهور میکند. اسطوره گاهی فراتر از ذهن رفته ، و در قالب ایدئولوژیک مطرح شده و ساختار زندگی بشر را در برهه ای از زمان تغییر میدهد. شاهنامه این بزرگ اثر حماسی، با اسطوره پیوند داشته است . اسطوره ها در قالب موجودات مثبت و منفی در ساختار شاهنامه نمایان میگردند که تقابل تاریکی و نور، بدی و نیکی میباشند. که اگر تنها در قالب موجودات منفی نمایان میشد تباهی و فساد جهان را دربرمیگرفت . پس موجودات مثبتی چون : سیمرغ ، سروش و پری در آن نمایان میگردند که به جنگ موجودات منفی میروند. این موجودات مثبت ، حوادث مثبتی را در طول شاهنامه رقم میزنند که خواننده را بر سر شوق و رغبت میآورد تا صمیمانه این کتاب بزرگ را به خوبی مطالعه و درک نماید. نگارنده بر آن شده است که موجودات را از جایگاه کاربردی و پیدایش این موجودات در شاهنامه بررسی نماید تا از این راه ، به درک بهتر مفاهیم این جاویدان اثر حماسی، دست یابد.
خلاصه ماشینی:
"٣- موجودات اساطیری مثبت در شاهنامه ٣-١- سیمرغ جانوری است مشهور که هر لون که در پر هر یک مرغ میباشد همه در پرهای او موجود و بعضی گویند که به غیر همین اسم ، اسم دیگر وجود ندارد (دهخدا، ١٣٣٩).
گاهی واسطه ی بین خدا و بندگان و نقش دایه و مادری: 181 چو با داور این رازها گفته شد نیایش همانـگه پذیرفتـه شـد نگه کرد سیمرغ از افـراز کوه بدانست چون دید سـام و گروه که آن آمدنش از پی بچه بود نه از مهر سیمرغ او رنـجه بـود چنین گفت سیمرغ با پورسام که ای دیده رنج نشیم و کــنام تـو را پـرورانـده یکـی دایه ام همت مام و هم نیک سرمایه ام روا باشد که اکنـون بردارمت بــی آزار نــزدیــک او آرمـت جوان چون زسیمرغ بشنیداین پر از آب چشم و دل اندوهگین اگر چند مردم ندیده بد اوی زسیمرغ آموخته بد گفت وگوی پ -جایگاه رهبری، راهنمایی و پشتیبانی سیمرغ از فرزندش زال : شبستان همه بندگان کنده موی برهنـه سر و موی تـر گشته روی به دل آن گهی زال اندیشه کرد وز اندیشه آسان ترش گشت درد همـان پر سیـمرغ آمـد به یـاد بخندید و سیندخـت را مژده داد یکی مجمر آورد و آتش فروخت وز آن پر سیمرغ لختی بسوخت همان در زمان تیره گون شد هوا به زیـر آمـد آن مـرغ فرمـانروا (ج ١،ص ١٢٠) ت : راهنمایی پزشکی و اصطلاح جراحی: به زال آنگهی گفت تا صد نژاد بپرسی کس این را ندارد به یاد که کودک زپـهلو بـرون آورند بـدین نیکویی چاره چون آورند به سیمـرغ بادا هـزار آفـرین که ایـزد و را ره نمـود انـدرین (ج ١،، ص ١٢٣) ث .
سروش در شاهنامه به عنوان نام یکی از عیدها به کار رفته است : (در داستان بر تخت نشستن بهرام ) بزرگان بر او گوهر افشاندند بر آن تاج نو آفرین خواندند زگیتی برآمد سراسر خروش به آذربد این جشن و روز سروش (ج ٥،ص ١٠٧٨) کاربرد و بسامد واژه سروش در شاهنامه همیشه مثبت بوده و معنای مجازی آن بسیار کم است ."