چکیده:
مرادی کرمانی از جمله نویسندگان رئالیسم مشهور در زبان و ادبیات فارسی به شمار میرود. وی داستان های بسیاری را نشر و ترجمه کرده است و نقش بسزایی در فرهنگ داستان نویسی معاصر ایران دارد. در این مقاله سعی برآن است که محورهای فکری داستان های وی چون امید، عشق ، حقیقت جویی و در مقابل آن ها طمع ، حرص ، ریا، حقارت ، سرزنش و... مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد و درنهایت ، در این مقاله که بر اساس شیوه ی اسنادی کتابخانه ای انجام شده است میتوان به هدف اصلی که همان محورهای اساسی و اصلی داستان های هوشنگ مرادی است دست پیدا کرد.
خلاصه ماشینی:
"امیدواری را در وجود آن ها برای رسیدن به هدف مورد نظر خود بیشتر میکند که ما در داستان هایی چون «نه تر و نه خشک »، «پلوخورش »، «قصه های مجید» به این محور فکری اشاره میکنیم : به عنوان مثال در داستان نه تر و نه خشک که درواقع داستان پسرکی است که عاشق دختر پادشاه میشود و پادشاه برای رها شدن از وجود او به دعای بچه یتیمان متصل میشود که تا این پسرک به پرنده ای بسیار ریز تبدیل میگردد و از قضا دوباره همین پرنده عاشق دخترش میشود و پرنده عاشق در هر دومرحله زندگی خود، هرچند که تمام سختیها چون سدی جلوی او قرار دارند ولی به هیچ وجه امید و اشتیاق خود را برای رسیدن به هدف اصلی خود از دست نمیدهد و حتی این عشق و امید را وارد قصر نیز میکند: پرنده به گلپر میگوید: «...
٢-٢- حرص و طمع و حسد در داستان های مرادی وقتی به افکار منفی برمیخوریم که شخصیت های حریص و حسود لذت واقعی زندگی دور هستند و در خود ژولیده اند به عنوان مثال در داستان «نه تر و نه خشک » که با مرگ مادر گلپر که سبزی فروشی ساده بود با آرزوهای دور و بزرگ (آروزی ثروت ) خود را به کاخ پادشاه کشانده و پادشاه عاشق او میگردد و با او زدواج میکند روبرو هستیم ولی وقتی کاخ ثروت ، دنیای شیرین و ساده ی دختر سبزیفروش از او گرفت دلش تنگ مادرش میشود و به وسیله ی کبوتری پیغام به مادر میفرستد و این پیغام فرستادن ها دنیای تلخ کاخ را برایش کمی شیرین میکند که این نیز برای او دوامی ندارد و به وسیله جاسوسان که او را پیغام بر اطلاعات کاخ به دشمن قلمداد کرده بودند این راه ارتباط با مادرش را از دست داده و کبوتر را میکشند و او نیز دوام نیاورده و میمیرد..."