چکیده:
انسانها به منظور دستیابی به صلح و جلوگیری از خشونت به عنوان آرزوی دیرین خود، تاکنون شیوههای مختلفی را آزمودهاند که از جمله میتوان به تقویت وجدان فردی، قانونگذاری، تاسیس نهادهای مجری قانون، تاسیس نهادهای مدنی و بینالمللی اشاره نمود. گرچه توجه به چنین مواردی از اهمیت اساسی برخوردار است و میتواند به کاهش خشونت کمک نماید، اما تاکنون در عرصه عمل هرگز نتوانست به ایجاد صلح پایدار و جلوگیری از تضییع حقوق افراد بشر بیانجامد. در این میان، یکی از شیوههایی که میتواند به طور قابل توجهای به کاهش خشونتها کمک نماید و امروزه تحت تاثیر گسترش فضای جهانی و تعامل میان افراد و ملتها نیز بیشتر از سوی محافل علمی مورد توجه قرار گرفته است، «گفتگو» میباشد. گفتگو و یا عقلانیت بینالاذهانی با تاکید بر هم زبانی در مقابل عقلانیت ابزاری، زمینههای صلح، تفاهم و قدرت مبتنی بر توافق و اجماع را در مقابل قدرت مبتنی بر سلطه و خشونت فراهم میسازد. آنچه در این مقاله به بررسی آن خواهیم پرداخت، رابطه میان قدرت به عنوان یک امر کلی و دارای شمولیت (که همه حوزه و سطوح فردی و جمعی را در بر میگیرد) با گفتگوست و اینکه چگونه این فرآیند میتواند به ایجاد صلح کمک نماید. در این باره دیدگاه اندیشمندان مختلف را در رابطه با اهمیت و آثار گفتگو مورد تحلیل قرار داده و در نهایت مدلی از قدرت مبتنی بر اجماع و گفتگو را که میتواند به صلح پایدار (چه در عرصه داخلی و چه جهانی) بیانجامد ارائه خواهیم نمود.
خلاصه ماشینی:
"چنین برداشتی از سیاست و حوزه عمومی ، سبب پیوستگی آرنت با میدان عقلانیـت ارتبـاطی هابرماس می شود که در این صورت و به تدریج ، سیاسـت و حـوزه عمـومی از طریـق نیـروی یکپارچه کننده فارغ از اجبار و اجماع زدای یک گفتمان کـه در آن شـرکت کننـدگان از نظریـ ات ذهنی و جانبدارانه خود به نفع توافق ناشی از عقلانیت دسـت مـی شـورند، پـالایش مـی یابـد .
» (منصور نژاد، ١٣٨١: ٦٦) اما از آنجا که عقاید و افکار و گرایش های فکری و فلسفی در متن فرهنگ هـا و مناسـبات اجتماعی قرار دارند و در واقع ، تمدن ها خود محصول فرآیند تعامل دیالکتیکی سازمان قدرت و عقل ، و نیروهای تولیدی و مناسبات اجتماعی و فرهنگی هستند، بنا بر سـخن مانهـایم ، در ورای تلقی های گفتاری و پنداری ، این مناسـبات اجتمـاعی (طـرز زیـست ، تجربـه و میـراث معنوی و تاریخی و تمامیت حیات اجتماعی ) انـسان هاسـت کـه بـه ملاقـات یکـدیگر نائـل می شوند.
طی تاریخ بسیار طولانی این برخورد عقاید و فرهنگ های جوامع و ملت ها بـا هـم ، در هر گفتاری و متن ذهنیت یافته و قصدمند، عینیت اجتماعی معینـی جریـان مـی یابـد کـه به صورت گفتگو بروز می کند و متقابلا در هر دیالوگ ، شکل عینی تظاهریافتۀ ذهنیتی متصور است که در بطن آن متن قرار دارد.
با وجود آنکه گفتگو نیازمند معیار و موضوع است ، اما شکل گیری این معیار و موضوع ، خود حاصل فراشد گفتگو است و امری متغیر و از پیش ساخته و پرداخته شده و بـه عبارتی ، نظریه پردازی شده یا باو ر و گمان نیست ، بلکـه گفتگـو مـی گویـد کـه خـود معیـار و موضوع گفتگو باید نتیجه و محصول گفتگو باشد."