چکیده:
پژوهش حاضر تحت عنوان «تبیین مفهوم معنویت در رهبری سازمان ها از منظر رویکرد غربی و اسلامی» می باشد. چرا که قرن بیست و یکم با توجه به رخدادها و حوادث بزرگی که روی داده یا پیش رو داریم، بازتاب و تعهدات جدیدی را برای آینده ایجاد کرده است که در مقابل، واکنش های متناسبی را می طلبد. پژوهش ها نشان می دهند برخی از این واکنش ها با ورود معنویت به سازمان و محیط کار، آسان تر خواهد شد. می توان گفت معنویت را یکی از مهم ترین فعالیت های مدیریت و رهبری در جوامع امروزی برشمرده اند و جایگاه این مفهوم را نه به عنوان یک گزینه برای انتخاب، بلکه به عنوان تنها راه پیشرفت سازمان ها دانسته اند.
پژوهش حاضر با توجه به این رویکرد، به بررسی جامع پیشینه نظری موجود در حوزه معنویت از منظر دو رویکرد غربی و اسلامی و نقش مهم آن در رهبری سازمان ها پرداخته است. این مطالعه می تواند مبنایی برای درک بهتر مفاهیم، عناصر و ابعاد معنویت در رهبری سازمان ها فراهم آورده و در نهایت ما را در اجرا و ارزیابی برنامه های معنوی در سازمان ها متناسب با جامعه اسلامی و به تبع آن دستیابی به سلامت معنوی، بهبود عملکرد سازمانی و توانمندسازی کارکنان یاری نماید.
خلاصه ماشینی:
"پژوهش حاضر با توجه به این رویکرد، به بررسی جامع پیشینه نظری موجود در حوزه معنویت از منظر دو رویکرد غربی و اسلامی و نقش مهم آن در رهبری سازمانها پرداخته است.
فرهنگ اسلامی در جستوجوی تعالی و تکامل انسان است ( رحیمپور (رجوع شود به تصویر صفحه) نتیجهگیری تحقیقات نشان میدهند بروز معنویت در محیط کار و رفتار رهبر سازمان، نتایج بسیار ارزشمندی از جمله افزایش تعهد کارکنان نسبت به اهداف سازمان، افزایش اعتماد و امانتداری، افزایش خلاقیت و بهبود روحیه، افزایش عملکرد سازمانی و ...
در این راستا پژوهش حاضر پس از بررسیهای گسترده در زمینه پیشینه نظری حوزه معنویت و جایگاه آن در رهبری سازمانها، مبنایی برای درک بهتر مفهوم، ابعاد و عناصر موضوع در دو رویکرد غربی و اسلامی را فراهم آورده است.
به طور خلاصه با توجه به مباحث فوق، مفهوم معنویت از منظر رویکردهای غربی و اسلامی را میتوان براساس عناصر جامعیت و شمول، هدف، جهتگیری، رابطه با دین و جنبه فردی و اجتماعی بودن، به شرح جدول(3) مقایسه نمود: مقایسه معنویت در این دو رویکرد نشانگر این است که علیرغم توجهات و تأکیدات صاحبنظران و متفکران غربی در این حوزه، به دلیل عدم وجود یک ساختار مستحکم و زیربنایی برای تعریف این مفهوم و در واقع عدم وجود یک پیشینه قوی و عمیق در حوزه معنویت در رویکرد غربی، این اصطلاح تا حد یک دسته ویژگیهای اخلاقی تنزل کرده و از سایر جوانب بازمانده است و به نوعی متفکران غربی، این مسئله را تنها یک مفهوم انتزاعی فرض کردهاند که با اذهان و روان مردم و آن هم تنها به صورت شخصی سروکار دارد."