خلاصه ماشینی:
"پادشاهان و کارگزاران ساسانی، خود را موبد مذهبی میدانستند و بههمینجهت، توصیه و اندرز را از وظایف خود میدانستند؛ بهعلاوه، در آن زمان، مرسوم بوده که هر پادشاهی برای جانشینان خود ذخیرهای از اندرزها به یادگار بگذارد و چون مردم به سخن بزرگان متمایل بودهاند بهزودی پندهای آنان در افواه عوام میافتاده است و بهقول سعدی: اگر صد ناپسند آید زدرویش رفیقانش یکی از صد ندانند وگر یک بذله گوید پادشاهی از اقلیمی به اقلیمی رسانند (5) دلیل دوم اندرزخوانی، تکیه گاه اندرزهاست که همانا خرد، اندیشه و تجربه است، اگر بپذیریم که اخلاق یکی از ارکان مهم تعالیم اندرزی است پس میبایست دارای تکیه گاهی باشد، هم چنان که دیگر مکاتب اخلاقی نیز هریک برای تعالیم خود تکیه گاهی مطرح کردهاند و معمولا دراین زمینه، بین ادیان گوناگون اختلاف نظر وجود دارد و به برخی از آنها اشاراتی میشود.
(14) مطابق «کلموا الناس علی قدر عقولهم» متناسب با عقل و درک مخاطب سخن گفتن، یکی از همان عواملی است که ما آن را تحت عنوان اشکال خرد درمتن اندرزی مطرح کردهایم، بدین معنا که اگر به عوام گفته شود نیکی کنید از این جهت که نیکی فینفسه چیز خوبی است، چه بسا درک آن برایشان قدری دشوار باشد، اما اگر گفته شود:«بد مکن که بدبینی» به سادگی فهمیده میشود، این گونه استدلال برای قانع کردن مخاطب درمتون اندرزی فراوان است، که دو مثال در ادامه آورده میشود."