چکیده:
«مثنوی معنوی» حاصل تطور و سیر قصهها در طول زمان است. این قصهها راه شناخت ورود به دنیای مولانا و آشناشدن با خلاقیت وی در عرصه داستانپردازی است. «تفسیر کمبریج» نیز از تفاسیر مهمی است که مخصوصاً از جنبه ادبی اهمیت دارد و دارای داستانهایی است که به اقتضای مطلب در جای جای کتاب پراکندهاند. این داستانها در «مثنوی معنوی» و «تفسیر کمبریج» میتوانند از دیدگاههای مختلف مورد بررسی قرار بگیرند. در این تحقیق، مقایسهای تطبیقی میان داستانهای «مثنوی معنوی» و «تفسیر کمبریج» انجام شده است. در این امر که نوعی خوانش ارتباطی است، ارتباط دو متن را به یکدیگر آشکار میکند.
خلاصه ماشینی:
"(91-89-87 ابراز پردازش شخصیت ها مولوی برای پرداخت مستقیم یا غیرمستقیم شخصیت ها(که ذکر آن رفت ) از دو ابـراز اصلی «توصیف » و «گفت وگو» بهره گرفته است : توصیف : مولانا گاه با شرح خصوصیات ظاهری یـا بـاطنی افـراد، شخصـیت آن هـا را پردازش میکند: - تعریف کردن منادیان قاضی مفلسی را گرد شهر، دفتر دوم مثنوی - قصه اهل فراوان و حیثیت کردن ایشان ، دفتر سوم مثنوی گفت وگو: گاهی مولانا به شخصیت ها این امکان را میدهد که از طریق گفت وگـو بـا یکدیگر، شخصیت پردازی کنند و گاهی نیز ضمن گفت وگوهای دو نفره ، به یکی یا هر دو شخصیت امکان بیان عقاید و اوصاف خود را میدهد؛ مانند: خدو انداختن خصم در روی امیرالمؤمنین علی کـرم الله وجهـه در دفتـر اول مثنـوی معنوی هفت مرد شدن آن هفت درخت در دفتر سوم مثنوی قصه اعراب درویش و ماجرای زن او به سـبب قلـت و درویشـی در دفتـر اول مثنـوی معنوی و اما شخصیت پردازی در داستان های «تفسیر کمبریج » فقط از شیوه مسـتقیم انجـام گرفته است و مفسر در مورد برخی از شخصیت ها خیلی کلی و مختصر توضیح میدهـد، سپس بدون اظهار نظر شخصی بلافاصله به اصل مطلب میپردازد؛ مانند: «و این ابوالمالک جهود بوده بود..."