خلاصه ماشینی:
"در ابتدای نمایش دو قاب کوچک و بزرگ شبیه پنجره،یک دکور نمادگونه به شکل اسب،یک تندیس فلزی که از آن سه زنگوله آویخته شده و مقداری پارچه به همراه چهار نفر که این اشیاء را در طول صحنه به حرکت درمیآورند در وسط صحنه به صورت فشرده قرار گرفتهاند.
مسلما برای تماشاگر هوشمندی که قرار است مفاهیم و ارتباط نمادهای متعدد روی صحنه را درک میکند، تشخیص تمایز این دو شخصیت بدون عامل لباس کار چندان دشواری نیست.
در این نمایش دو زن از حسادتها،آرزوها،انتظارها،خاطرهها و عشقها و زخمهای خود حرف میزنند این نمایش-خوب یا بد-بازتابندهء زندگی زنانی است که نمونههایشان را در جامعه بسیار دیده یا شنیدهایم اما حضور شخصیت مرد در پایان نمایش و ورود غیرمترقبهء او با آوازی که در پایان میخواند،ناهمگون و تحمیلی به نظر میرسد و این وجه نمایش را مخدوش میکند."