چکیده:
هیدگر در کتاب وجود و زمان، دازاین را تنها موجود واجد اگزیستنس میداند و از همینرو، قائل به دو نحوه وجودی برای اوست: اصالت و عدم اصالت. عدم اصالت وضعیتی است که دازاین غالباً در آن قرار دارد. نحوی از بودن که در آن، دازاین از خود دور شده و به ورطه دیگران در افتاده است. در این نحوه وجودی، او با موجودات همانگونه سروکار دارد که دیگران سروکار دارند؛ یعنی از وجه کارآمدی و بهرهرسانی صرف. هیدگر اگرچه وضع عدم اصالت را وجه غالب وجود دازاین میداند، اما معتقد است دازاین به نحوی دیگر نیز میتواند باشد. او نحوه دیگر وجود دازاین را اصالت میخواند و آن را وضعیتی توصیف میکند که در آن دازاین از وجود هر روزی فراروی کرده و در نسبتی متفاوت با موجودات قرار میگیرد. از سویی، هیدگر در تفکر متأخر خود، اصالت و عدم اصالت را به ناپوشیدگیهای متفاوت وجود نسبت میدهد و صنعت و هنر را دو نحو اساسی از انحاء ناپوشیدگی وجود میداند. به این ترتیب، شاید بتوان صنعت و هنر را به مثابه دو قلمرو تعینبخش به نحوه بودن دازاین در نظر گرفت.
In Being and Time Heidegger believes that Dasein is the only being who has existence, he also argues Dasein has two existential modes: authenticity and in-authenticity. inauthenticity is usual Dasein’s existence, A way of Being in which Dasein has strayed away of himself and has fallen into the chaos of others. In this way of Being he deals to beings as others do, just in terms of efficiency and benefits. Although Heidegger considers in-authenticity as often way of Dasein’s Being but another way is possible. He calls another way of Dasein’s Being, authenticity. In this type Dasiesn transcendences from usual Being. In his later thought, Heidegger attributes authenticity and inauthenticity to different revealing of Being. In this view, Art and Technicque are two important status of revealing. So perhaps Art and Technic could be regarded as two determinative domains of Dasein’s Being.