خلاصه ماشینی:
"حاجی میپرسد:بری چی؟میگویند حاجی،حسین در رشته اقتصاد دانشگاه تهران قبول شده که هیچی،نفر اول هم شده!حاجی یکهای میخورد و میپرسد:خوب!به من بگوئید ببینم این کار به درد زراعت هم میخورد!آنان به فکر فرو میروند،اندکی دمغ میشوند.
ثبتنام هزار تومان هزینه دارد که خیلی سنگین است و دیگر مادر از عهده پرداخت آن بر نمیآید.
این بار باز مادر است که جریان را به پدر میگوید:او هم مقاومتی نمیکند.
فردای آن روز حسین با هزار تومانی که از پدر گرفته برای ثبتنام،راهی تهران میشود.
و این آخرین پولی بود که حسین از خانواده خود گرفت.
دوره اول متوسطه را در آران و دوره دوم متوسطه را در رشته ریاضی در کاشان به پایان برد وسپس وارد دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران شد.
با تشکر از آقای ایرانمنش-شرح ملاقات پرفسور جانهیکس از دانشگاه آکسفورد انگلستان با حسین عظیمی در دفتر مجله موجود است."