چکیده:
کیخسرو، پادشاه نامدار و دادگرِ کیانی، در شاهنامه پس از پیروزیِ نهایی بر افراسیاب از فرمانروایی دست میکشد و به کوهی میرود و غایب میشود. این سرانجامِ شگفت در سنّتِ شفاهی- مردمیِ ایران مورد توجّه قرار گرفته و روایتهای متعدّدی در این باره پرداخته و نقل شده است. در یکی از این گزارشها کیخسرو همراه «سگی» به غار میرود و ناپیدا میشود و مردم معتقدند که او با آن «سگ» در غار، زنده و جاویدان است. بررسیِ بعضی نمونه-های مشابه یا تقریباً همانندِ این داستان نشان میدهد که در آنها نیز در کنار کسانی که زنده به آسمان عروج می-کنند یا در مَغاک زمین (غار، جهان زیرین و...) جاویدانند و یا به جهانِ دیگر میروند و باز میآیند «سگ» به نوعی نقش و حضور دارد و چون این جانور در روایات و معتقداتِ باستانیِ بسیاری از مللِ جهان به شیوههای مختلف با آن دنیا مرتبط است و راهنما و نگهبانِ ارواح انگاشته میشود احتمالاً ملازمتِ آن با کیخسرو در روایتِ شفاهی- عامیانۀ ایرانی نیز برخاسته از همین باورِ مردمی است و در واقع «سگ کیخسرو» راهنما و محافظ او در غار و جهانِ دیگر دانسته میشده است.
Conversation is one of the basic devices and techniques used by the writers and poets to bestow a deeper understanding of their intensions to the reader. This literary device has three manifestations in literature: Dialogue، monologue، and homologue. Although dialogue is mostly used in dramatic literature e.g. tragedy and stories e.g. novel، it has its special aesthetics in folk literature. Through a descriptive analytical method، this study was set out to investigate the approaches types in dialogues and the purposes behind them in the couplets of Mazandaran and Khorasan. Results indicated that dialogues and monologues were mostly used in folk literature. In dialogue، purposes such as asking for a kiss from the beloved and the presence of another lover are discussed. Public dialogues، within the theoretical framework of this study، were not observed in couplets. The researchers have investigated couplets addressing the public based on the purpose of the lover asking for witness to his own purposes and intentions.
Key terms: dialogue، monologue، homologue، folk couplets Mazandarani and Khorasani
Vida Saravi: Ph.D. candidate in Persian language and literature، Roudehen Islamic Azad University (corresponding author).
Mahdi Mahuzi، Associate prof. of Islamic Azad university Branch of Roudehen. Mahmud Tavossi، prof.of Islamic Azad university Baranch of Roudehen.
خلاصه ماشینی:
"این نکتۀ به ظاهر ساده ، بسـیار مهم و سؤال برانگیز خواهد بود که چرا باید شهریاری آرمانی و محبوب مانند کیخسرو- که در روایات شفاهی و معتقدات عامیانـه جـزو ملتزمـان امـام زمـان (عـج ) هـم انگاشـته میشود- همراه «سگی» به غار برود و غایب شود؟ آیـا حضـور و نقـش سـگ در ایـن داستان واحد، اتفاقی و یا مثلا ناشی از نظام زندگی روستایی و شبانی منطقـۀ نـامبرده و رواج آن روایت و اهمیت سگ در این شیوة زیست اسـت یـا احتمـال دارد بـن مایـه و باوری دیرین - هرچند به صورت ناخودآگاه - در کار باشد؟ چنان که در روایت شفاهی مورد بحث گفته شده است «مردم عقیده دارنـد کـه شـاه کیخسرو و اسب و سگ تازی او در غار هستند» و این اعتقاد (زنـده بـودن کیخسـرو در غار) در دیگر داستان های مردمی مربوط به این ماجرا هم دیده میشـود.
ملازمت سگ با شخصیت های جاویدان در غار و زیر زمین - کـه نمونـه هـایی از آن ها در این مقاله آورده شد و احتمالا با جست وجوهای بیشتر در افسـانه هـا و اسـاطیر مردمان جهان بر شواهد آن افزوده خواهد شد- قرینه ای برای طرح این پرسش اسـت و اگر احیانا چنین داستانی وجود داشته که به دلیل ماهیت شفاهی از بین رفته و یا ممکـن است روزی در منبعی یا طوماری یافت شود باید آن را نیز در کنار «سگ کیخسـرو» بـر نمونه های ایرانی بن مایۀ «همراهی سگ با اشخاص جاویدان در غار» اضافه کرد."