چکیده:
تخیل از جمله عناصر دخیل در پیدایش آثار هنری است که هر یک از هنرمندان به روشی خاص از آن کمک میگیرند. یکی از هنرمندانی که از این موهبت به نحو مناسبی استفاده کرده است، رضا عباسی است که پژوهشگران بسیاری در زمینه آثار وی به تحقیق پرداخته اند. اما خوانشی متفاوت، میتواند جنبههای دیگری از آثار او را آشکار کند. مطالعه تخیل در آثار رضا عباسی با استفاده از روش ژیلبر دوران، یکی از این روشهاست که تاکنون به آن پرداخته نشده است. در واقع این پرسش که آیا نظریه ژیلبر دوران در رابطه با تخیل قابل تعمیم در تحلیل آثار هنرمندان ایرانی هست یا نه؟ ذهن نگارندگان را درگیر کرد که بر این اساس به سراغ یکی از هنرمندان عصر صفوی رفتند. در این رابطه، تحقیق تحلیلی- توصیفی خود را با گردآوری اطلاعات به روش اسنادی آغاز نموده، پنج اثر از رضا عباسی را برای این ارزیابی انتخاب کردهاند. حاصل این تحقیق توسعه ای و ترویجی، نشانگر آن است که، این آثار در طبقه بندی های صورت گرفته در نظریه دوران جای میگیرند و ترس از زمان و مرگ و تلاش برای تسلط بر این ترس در این آثار دیده می شود. بنابراین تعمیم روش ژیلبردوران در تحلیل آثار رضا عباسی امکان پذیر است.
خلاصه ماشینی:
در مقاله طبقهبندی و کاربرد عنصر تخیل بر سه تابلوی مجید مهرگان، رویکرد ژیلبر دوران، نگارنده پس از بررسی سه تابلو از مهرگان که به داستانهای شاهنامه پرداخته است، از مشخص کردن نظام تخیلی این سه تابلو نتیجه گرفته است که: تفکر دو قطبی اساس این سه تابلو را می سازد و هر سه تابلو مربوط به منظومه روزانه تخیلات می باشند.
در مقاله ترس از «زمان» نزد شخصیت های روایتی محمود دولت آبادی «مورد مطالعه: جای خالی سلوچ» سعی شده رابطه تصاویر ادبی با مفهوم زمان در ذهن نویسنده و شخصیتهای رمان بررسی شود و نگارنده پس از مشخص کردن ساختار منظومه های تخیلات در داستان دولت آبادی، به نقد ژیلبر دوران پرداخته و در انتها نتیجه گرفته است که: هر اثر ادبی لزوماً اثری علیه پوسیدگی و مرگ آنگونه که ژیلبر دوران گفته نیست، بلکه گاه می تواند بسته به شرایط ذهنی یا اجتماعی نویسنده اثری درباره مرگ باشد.
در مقاله ترس از زمان نزد کلت، نگارنده به بررسی منظومه روزانه در چند اثر از نویسنده ای به نام کلت پرداخته است و ترس از زمان را در آثار این نویسنده با نمادهای ریخت حیوانی، تاریکی و سقوطی نشان داده است.
5-1- تحلیل منظومه روزانه ژیلبر دوران در نگاره حمله خرس به مرد( تصویر1) گرچه در این نگاره امضای عمل بهزاد مشهود است اما شیلا کنبی آن را منسوب به رضا عباسی می داند و معتقد است که:« رضا در دوره نخستین زندگی هنری خویش نقش مایه هایی را از نقاشی های بهزاد تقلید کرده بود و حتی چند اثر از خود بهزاد را خط به خط تقلید کرد.