چکیده:
«تمثیل»، یکی از رایج ترین شیوه های انتقال معانی مجرد و انتزاعی در ادب فارسی است که موضوعات پیچیده و نامحسوس دینی و عرفانی را ساده و قابل فهم می کند. به کارگیری زبان تمثیل، بهترین و نزدیک ترین زبان به فهم و ادراک آدمی است؛ چراکه احوال مربوط به انسان و جهان را در قالبی محدود به حس و تجربه بیان می کند. این شیوة ادبی، در سایر متون عرفانی، به ویژه متون عرفانی هندی نیز قابل مشاهده است. بررسی تطبیقی و دوسویه میان ادب فارسی و ادب هندی، به شناخت دقیق شباهت ها و اشتراکات تمثیلی آنها می انجامد. بدین منظور، این پژوهش با سیری در متون عرفانی هندی و متون برجسته عرفانی فارسی، به بررسی تطبیقی هنر تمثیل پرداخته و تمثیلات داستانی مشترک آن دو، مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است. یافته های پژوهش، حاکی از این است که تمثیلات داستانی در ادب فارسی، علاوه بر مضمون و محتوا، از نظر ساختار و عناصر تشکیل دهندة تمثیل نیز با ادب عرفانی هندی مشابهت دارند و از آن تاثیر پذیرفته اند.
Allegory" is one of the most commonly used methods for expressing abstract meanings in Persian literature، which makes complicated and intangible religious and mystical subjects more simple and easy to understand. The language of allegory is the best and closest language to human understanding، because it expresses the conditions of the human being and the world in the form of sense and experience. This literary style can also be noticed in mystical texts، especially Indian mystical texts. A comparative and bilateral study of Persian and Hindu literature indicates that there are allegorical similarities and commonalities between them. For this purpose، making a review of some Indian mystical texts and prominent Persian mystical texts، this paper makes a comparative study of the art of allegory and comments on the fiction allegories common between Persian and Indian. The research findings indicate that the fiction allegories in Persian literature are similar to those of the Indian mystical literature in content as well as the structure and elements of allegory.
خلاصه ماشینی:
"ـ لزوم داشتن پیر و راهنما: این موضوع، از جمله موضوعات عرفانی بسیار مهمی است کهدر این متون بسیار مورد توجه می باشد و تمثیلاتی نیز برای آن بیان شده است، چون تمثیلگیاه جادویی طبی(رجب زاده، 1371، ص 93)، تمثیل راجه مالوه(قزوینی، 1358، ج 1، ص 528)، حکایت پادشه زاده و عجوزه کابلی(مولوی، 1336، دفتر چهارم، ص 3084ـ3198)، تمثیل اشتر و استر(همان، ص 3376ـ3402).
جسم مجنون را ز رنج و دورییپس طبیب آمد به دارو کردنشبازوش بست و گرفت آن نیش اومزد خود بستان و ترک فصد کن گفت آخر از چه می ترسی از اینگفت مجنون من نمی ترسم ز نیشلیک از لیلی وجود من پر استترسم ای فصاد گر فصدم کنیداند آن عقلی که او دل روشنی است اندر آمد ناگهان رنجورییگفت چاره نیست هیچ از رگ زنشبانگ بر زد در زمان آن عشق خوگر بمیرم گو برو جسم کهنچون نمی ترسی تو از شیر عرینصبر من از کوه سنگین هست بیشاین صدف پر از صفات آن در استنیش را ناگاه بر لیلی زنیدر میان لیلی و من فرق نیست (مولوی، 1336، دفتر پنجم، ص 2019ـ1999) هردوی این تمثیلات، به مسئله وحدت جود و جاری بودن حق در بنده اشاره دارند، اما ساختار و عناصر تشکیل دهنده تمثیل در آنها متفاوت می باشد.
این پژوهش، با نگاهی موشکافانه در تمثیل های داستانی متون عرفانی هندی و متون عرفانی فارسی، به این نتیجه رسیده است که این گونه تمثیل ها، نه تنها از لحاظ شکل، ساختار و عناصر تمثیلی با یکدیگر مشابهت دارند، بلکه در مضامینی چون ترک تعلقات دنیوی، لزوم داشتن پیر و راهنما، مذمت غرور و تکبر و وحدت وجود، دارای اشتراکات موضوعی می باشند."