چکیده:
از زمان رویارویی ایرانیان با غرب و پی بردن به انحطاط خود، مسئله «کیستی ما» دغدغه اصلی روشن¬فکران ایرانی شد. پس از این، سوال¬هایی از قبیل اینکه ما «که هستیم؟» و «چگونه باید باشیم؟» مطرح شد. برای پاسخ به سوال¬های یادشده، شریعتی در مقام اندیشمندی ایرانی با دغدغه¬های اسلامی، سعی در تدوین راهحلی برای رهایی از انحطاط و سوق یافتن به سمت پیشرفت دارد. به زعم وی، سرمایه¬داری، امپریالیسم و مذاهب انحرافی و ذهن¬گرایی، عوامل اصلی انحطاط ایران و جهان اسلام است و تنها با بازگشت به خویشتن و شکل¬گیری یک رنسانس و نوزایی اسلامی است که می¬توان به پیشرفت و کمال رسید. در همین راستا هدف اصلی در این مقاله، تحلیلی از مقوله رنسانس اسلامی و رهایی از انحطاط در آرای شریعتی است.
خلاصه ماشینی:
"به همین دلیل حساسترین وظیفة روشن فکر را تصـفیة طـرز تفکـر مـذهبی برای بازگشت به سرچشمه های اصیل آن و ایجاد یک «رنسانس اسلامی » می دانـد، تـا بـا این عمل ، مذهب از تولیت استبدادهای فکری آزاد شود و با ایجاد یـک نهضـت فکـری و اجتماعی ، عوامل انحطاطی که به نام مذهب بر اندیشه و جامعه حـاکم اسـت ، شناسـایی شود؛ زیرا مذهب هم می تواند مسلمانان را نجات دهد و هم می تواند الینه کـرده، خـواب کند و بمیراند.
هر چنـد گـاهی او ایدئولوژی را عقیدة یک قشر، طبقه و ملت می داند، مـی کوشـد آن را بـه بـاور مطلـق تبدیل نکند و با اعلام این نکته که انسان یا جامعة آرمانگـرا همـواره در مسـیر خـویش ضابطه ها و قالب های ثابت را فرومی ریزد و می شکند و جامعه و انسان ایـدهآل، جاذبـه ای است که جهت حرکت را تعیین می کند نه شکل ثبوت را، قصد دارد از اینکه عقیده مـانع تکامل انسان و توجیه گر وضع موجود شود، جلوگیری کند.
قصد او از طرح ایدئولوژی اسلامی ، بستن باب تفکر و آزادی نیز نمـی باشـد، بلکـه در راستای تدوین الگوی اسلامی - ایرانی توسعة خود، معتقد است که بایـد «آزادی انسـانی را تا آنجا حرمت نهیم که مخالف و حتی دشمن فکری خویش را به خاطر تقـدس آزادی تحمل کنیم و تنها به خاطر اینکه مـی تـوانیم او را از آزادی و تجلـی اندیشـه و انتخـاب خویش با زور بازنداریم و به نام مقدسترین اصول، مقدسترین اصـل را کـه آزادی رشـد انسان از طریق تنوع اندیشه و تنوع انتخاب و آزادی تفکر و تحقیـق و انتخـاب اسـت ، بـا روشهای پلیسی و فاشیستی پایمال نکنیم » (شریعتی ، ١٣٥٦: ١٤٩)."