خلاصه ماشینی:
گودال کربلا انتظار حسین را میکشد تا پرچم فتحی را آنجا بلند کند که بر بلندترین قلههای متولد شده سوراخی خاک، حتی تفکر ارتفاعش را تاب نیاورند.
کربلا سرزمین شگفتی است که حسین باید آنجا به خون غسل کند و به شمشیر، تیمم و به اشک، وضو تا وقتی خیمهها پس از رفتن یکایک یاران، لحظه لحظه به التهاب نزدیک و نزدیکتر میشوند و کار حسین یکسره میشود، تنهایی تاریک قتلگاه و حضور آفتابی حسین رنگ میبازد و در حرارت جنون افزای عشق میگدازد، آفتاب در اوج حادثه بسوزد و فرات چشم به زلالی لبهای ترک خورده حسین بدوزد و قتلگاه بهاریترین نقطه هستی شود که قتلگاه رفتن تا آخر راه است، فریاد وجدانهای بیدار از گوشه گوشه زمین است، انسانساز است و تولد دوباره انسانیت ...
دریابد که آزادگی و عشق و دلدادگی را میتوان کنار هم چید و آیینه تمام نمای جمال الهی شد که گودال قتلگاه عظمت انسان را به تصویر کشید از یک گودی تا منتهیالیه آسمانها و این معنای عزیز بودن در حضیض است.