خلاصه ماشینی:
"و از آن روز همهی گلهای محمدی رنگ ارغوانی به خود گرفت.
و از آن روز بر دامنهی باغ، جز خارهای خشن بادیه نرست و عطر نشاط و نوازش از هیچ شکوفهای بر نخاست، باغها با سموم سرد زمستان سیاه گردید و جنگلها در اثر هرم سوزان تابستان شعلهور شد و تر و خشک را یکجا سوزاند.
همهی رنگها ارغوانی است، یا در اثر سرخی خون شکوفهای است که بر گلبرگهای سترگ باغ چکیده است و یا در اثر خط سرخی است که از نوازش سیلی بر گونه گلها نشسته است.
کاروان گلهای محمدی کوی و برزن کوفه و شام را نیز عطرآگین میسازد و بر شورهزار دارالاماره گل ارغوانی شهادت میکارد و از فراز چوبهای به هم پیوستهی معبد اموی همگان را به عبودیت خدا میخواند.
کاروان ارغوانی کربلا پر است از شقایقهای سرنگون همراه با سربلندترین سروهای همیشه سرفراز و شکوفههای معطری که عطر امید میافشاند و شامههای تخدیر شده و افسرده را زندگی دوباره میبخشد."