خلاصه ماشینی:
"خدادوست نظیفه سادات مؤذن (باران) ###خردمند مردی در اقصای شام#به صبرش در آن کنج تاریک جای#شنیدم که نامش خدادوست بود#در آن مرز کاین پیر هشیار بود#که هر ناتوان را که دریافتی#جهانسوز و بیرحمت و خیرهکش#به دیدار شیخ آمدی گاهگاه#ملک نوبتی گفتش ای نیکبخت#مرا با تو دانی سر دوستیست#گرفتم که سالار کشور نیام#نگویم فضیلت نهام بر کسی#شنید این سخن عابد هوشیار#وجودت پریشانی خلق از اوست#تو با آنکه من دوستم دشمنی#چرا دوست دارم به باطل منت *** #گرفت از جهان کنج غاری مقام#به گنج قناعت فرو رفته پای#ملک سیرتی آدمی پوست بود#یکی مرزبان ستمکار بود#به سر پنجگی پنجه بر تافتی#ز تلخیش روی جهانی ترش#خدادوست در وی نکردی نگاه#به نفرت ز من در مکش روی سخت#تو را دشمنی با من از بهر چست؟#به عزت ز درویشی کمتر نیام#چنان باش با من که با هر کسی#بر آشفت و گفت ای ملک هوشدار#ندارم پریشانی خلق دوست#نپندارمت دوستدار منی#چو دانم که دارد خدا دشمنت؟##( 1 ) بوستان سعدی."