خلاصه ماشینی:
"گردابهای غفلت و نیستی مرا به کام خویش میبرد و تنها دستهای نجاتگر توست که میتواند این غرق گشته در کام هوسها را رهایی بخشد.
چنانم کن که دست تمنا جز به درگاه تو ندارم، بلکه با تمام وجود ایمان بیاورم که روزی رسان من تویی و بس، و روزی من تنها در گرو تلاش من و کرم تو است.
مگذار به هنگام اضطرار، دست نیاز به سوی دیگران بگشایم و مگذار به هنگام احتیاج، از غیر تو، فروتنانه در خواست کنم و مپسند به گاه ترس، به درگاه غیر تو زاری نمایم که اگر یاریام نفرمایی، در رسیدن به این خواستههایم، سزاوار خواری و منع تو و مستحق قهر تو خواهم بود.
اینک این منم که در پیشگاه مهربانیات ایستادهام، در حالی که بیزاری میجویم از هرگونه شرک و الحاد و خالصانه و مخلصانه تو را میخوانم و به رحمت نامنتهایت امید بستهام."