خلاصه ماشینی:
"طلیعه سخن ماه خورشید ناشناخته ###دل من در پی یک واژهی بی خاتمه بود #اولین واژه که آمد به نظر، فاطمه بود## نام تو را میبویم، همان عطری که از ازل در شریان هستی دمیده شد!
تو کوثری، بانوی همیشهی لحظهها و جاری شدی در جریان زمان تا با زلالی خویش، درخت عشق را آبیاری کنی و منفورترین انسانهای روزگار را زیر آسیای کلام خود، از پای درآوری!
فضیلت بالفعلی که بی حد و مرز در تمام حدود جریان دارد؛ فریاد فزایندهی علی(علیه السلام) هستی با زبان عاشورایی حسین(علیه السلام)!.
بر ما ببخشای کوتاهی کلام و زبانمان را در وصف جمال آسمانیات!
بر ما ببخشای که چشمان جستجوگرمان، توان دیدن بلندای وجودت را ندارد؛ آنچنان که شایسته هستی!
بر ما ببخشای که نگاه دریاگونهات را، نوازش دستان سپید مهربانیات را و عطر کلام آسمانیات را تفسیر میکنیم، اما نه آنچنان که شایستهی حبیبهی خدا باشد!"