خلاصه ماشینی:
"مرد بیابانگرد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) خواست تا بر پیامبری خود دلیل و برهان بیاورد.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) از امام حسن(علیه السلام) خواست تا سخن بگوید.
»، پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «آنچه را که تو میخواهی او میداند»؛ دراین هنگام امام حسن(علیه السلام) رو به مرد بیابانگرد نمود و ماجرای سفر او را مو به مو برایش شرح داد و به او خبر داد که چگونه او و قومش برای قتل پیامبر توطئه کردند و او برای پیدا کردن پیامبر(صلی الله علیه و آله) و عملی کردن توطئه چه رنجهایی را در راه تحمل کرده است.
مرد بیابانگرد که اسرار خود را از زبان کودکی خردسال میشنید، سخت تعجب کرد و گفت: «این خود دلیلی است بر حقانیت محمد و آسمانی بودن پیامبری او»، سپس اندکی تأمل کرد و راه حق را برگزید و آیاتی از قرآن را نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرا گرفت."