خلاصه ماشینی:
آن روز؛ 12 بهمن ماه, که میآمدی, با آرامش آمدی و اطمینان … , 14 خرداد هم که میرفتی با آرامش رفتی و اطمینان!
12 بهمن ماه که میآمدی جمعیت موج میزد و شهر به انفجار نزدیک شده بود از شوق حضورت … 14 خرداد هم که میرفتی, جمعیت موج میزد و شهر به انفجار نزدیک شده بود, اما این بار از شدت اندوه!
وقتی میآمدی دنیا را به تماشا فراخواندیم تا ببیند که چگونه از پیر فرزانهی خویش استقبال میکنیم تا قدم بر قلبهایمان بگذارد و تنها با یک لبخند خستگی را از جانهایمان بزداید و وقتی هم که میرفتی باز دنیا را به تماشا فراخواندیم تا ببیند چگونه مقتدایمان را بدرقه میکنیم؛ با چشمانی بارانی و بغضهای در گلو مانده … میخواستیم تا دنیا ببیند ابهت مرد ساده زیست شهرمان را که همچون توفانی سخت, طبل توخالی سردمداران جهانی را درهم شکست, هم آن روزی که میآمدی و هم آن روزی که میرفتی… آن روز که تو میآمدی همه چیز بوی تازگی میداد, بوی شکوفههای باغ گیلاس و وقتی هم که میرفتی همه چیز بوی عروج و پرواز میداد و شهر سیاه پوش مصیبت عظمای رفتن تو شده بود… روزی که میآمدی شهر با طراوت و شادی نفس میکشید و وقتی که میرفتی هوا شهر گرفته بود و کوچهها غمگین بودند… روزی که میآمدی شکوفهها به گل نشستند و لبخند زدند به گنجشکان کوچکی که شادمانه صبح دلانگیز ورودت را به همگان خبر میدادند و روزی که میرفتی, گرد یتیمی بر گلها نشسته بود و گنجشکان خاموش بودند… آه که هنوز جماران بوی تو را میدهد, هنوز شهرمان با عشق تو نفس میکشد, هنوز خمینی نام محبوب دلهاست, هنوز خمینی نام پر افتخار برای هر ایرانی است و چه زیبا آن مرد بزرگ که عطر تو را داشت, فرمود: امام خمینی یک حقیقت همیشه زنده است!
نامی که فریاد میکنیم .....