چکیده:
هدف از نوشتن این مقاله، معرفی روایتی نویافته از نبرد رستم با کک کوهزاد و مقایسه محتوای آن با روایات دیگر، خصوصا دو روایت مصحّح غفوری و ماکان است. سراینده روایت نویافته 350 بیتی دقیقا معلوم نیست، ولی آن را باید حدّ وسط دو روایت 710 بیتی ماکان و 266 بیتی غفوری دانست که هم در جزئیات رخدادها با دو روایت مذکور تفاوت دارد و هم بخش هایی از داستان به آن افزوده و یا از آن کاسته شده است. روایت نویافته از لحاظ موضوعاتی از قبیل اسامی دوستان رستم و همراهی آنان با او، گفتگوها و تعاملات رستم و زال، جزئیات نبرد کک با رستم و دیدار رستم با زال با دو روایت دیگر تفاوت هایی دارد و مشتمل بر موضوعاتی مانند نبرد دو نفر از پهلوانان کک به نام های قاهر و سالوک با رستم است که در دو روایت دیگر ثبت و ضبط نشده است. همچنین، موضوعاتی مثل باج دادن زال به کک، شکست خاندان رستم از کک، به یغما بردن رستم دختری از اهالی قلعه کک و رفتن زال و رستم نزد منوچهرشاه در دو روایت دیگر وجود دارد که در روایت نویافته نشانی از آنها نیست.
خلاصه ماشینی:
"البته، در بعضی از روایات شفاهی، رستم آن دو مرد را تهدید میکند که اگر گفتوگوی خود و ماجرای کک را بازگو نکنند، آنها را خواهد کشت (انجوی شیرازی، 1369: 1/ 195) و در بعضی دیگر از این نوع روایات نقل شدهاست که رستم پس از اینکه در بیرون از خانه از ماجرای کک خبردار میشود، به خانه برمیگردد و ماجرا را از دایه و حتی زال میپرسد، ولی هیچکدام سخنی بر زبان نمیآورند و این عموی رستم است که سرانجام راز کک را برای او برملا میکند و با او به نبرد با کک میرود (همان: 200- 199).
پهلوانانی که همراه با کک مشغول بزم و عیش هستند از صدای نعرۀ رستم سراسیمه میشوند و کک بدون اینکه ترسی به خود راه دهد، شروع به رجزخوانی میکند و در همان حین، دیدهبان قلعه نزد کک میآید و خبر رسیدن رستم و کیانوش را به او میرساند: سر کوه یک قلعهای ساختهچو رستم سخنهای همره شنیدسراسیمه گشتند در بزمگاهکه دارد به میدان کین جنگ من؟من آنم که چون زال آهنگ جنگدرین بود کهزاد، کز دیدهگاهرسیدند از راه ایران دو مرد به گردون گردان سر افراختهز شادی یکی نعرهای برکشیدچه مهتر چه کهتر، سفید و سیاهکه میسازد او کار آهنگ من؟نریمان و گرشسپ باگیروداردلیری درآمد در آن بارگاهدو گرد دلاور، دو شیر نبرد(جنگنامۀ کوهزاد با رستم، بیتا، گ.
17- 16) این بخش از داستان در روایت غفوری و هفتلشکر وجود ندارد، ولی در روایت ماکان و طومار شاهنامه، زال از ترس اینکه رستم کشته شود و دیگر کسی نباشد که کک را نابود کند، بدون اینکه آه و ناله سر بدهد و یا رودابه خبردار شود، با سپاه خود برای کمک به رستم، راهی قلعۀ کک میشود (فردوسی، 1315: 10/ 3081؛ سعیدی و هاشمی، 1381: 292)."