چکیده:
پژوهش حاضر از سه بخش تشکیل شده است: مرور رویکردهای مطرح در فلسفه علم، طرح رویکرد هرمنوتیکی ماری هسه و در نهایت استنتاج دیدگاه هسه در رابطه با فهم مفاهیم علمی. بخش اول فضای پسااثباتگرایانۀ حاکم بر فلسفۀ علم در نیمۀ دوم قرن بیستم را ترسیم میکند تا در بخش بعدی، جایگاه رویکرد هسه در این میان وضوح بیشتری داشته باشد. در بخش دوم مدلهایی که هسه برای تبیین سازوکار پیشرفت علم و نظریههای علمی مطرح کرده است، تشریح شدهاند. دستآوردهای دیدگاه هسه برای فلسفۀ علم شامل تأکید بر کارکرد تبیینی استعاره در نظریههای علمی، پیشنهاد واقعگرایی حداقلی به عنوان لازمۀ فعالیت علمی و نیز تبیین عینیت دوگانه برای علم میشود.در مباحث مختلفی که از سوی هسه مطرح شده است، مفاهیم علمی جایگاه مشخصی دارند و میتوان اینگونه بیان کرد که در رویکرد هسه: مفاهیم علمی تاریخمند هستند، نظری هستند ومیتوان آنها را به مثابۀ استعارههایی در زبان استعاری علم به کار گرفت. در نهایت با توجه به ویژگیهای مفاهیم علمی، فهم افراد از این مفاهیم متفاوت خواهد بود و علاوه بر آن، با توجه به پویایی زبان علم، فهم مفاهیم علمی پویا است.
خلاصه ماشینی:
هسه برای خوانش خود این دو مزیت را نسبت به رویکرد دوئم - کواین قائل است کـه اولا قراردادگرایانه نیست ، یعنی این گونه نیست که هر نظریه ای بتواند صرف نظر از شـرایط انسجام به هر واقعیتی اعمال شود، ثانیا فاقد مفهوم دوری حقیقت و معنا است زیـرا در هـر زمان معین ، عبارت های مشاهده از کاربرد درستشان در موقعیـت هـای تجربـی ، منطبـق بـا مسبوقات آموخته شده و مستقل از نظریه ها، نتیجه شده اند هرچند رابطة مشـاهده و نظریـه یک فرآیند خودتصحیح کننده است که در آن نمی توان دانست که در این زمان کدام سری از عبارت های مشاهده باید درست تلقی شوند، زیرا مشاهده های بعدی ممکن است برخـی از آن ها را رد کند (١٠٨ :١٩٨٠ ,Hesse).
٣ نقش تبیینی مدل و استعاره در نظریه های علمی هسه این ایده را مطرح کرده است که باید مـدل اسـتقرایی تبیـین علمـی را تغییـر داد و بـا دیدگاهی جایگزین کرد که تبیین نظریه ای را به منزلة بازتوصیف استعاری دامنة تبیین شونده تلقی کند (١٥٧ :١٩٦٦ ,Hesse).
(Rorty&Hesse, 1987) شلیم (٢٠٠٣ ,Schlimm) رویکرد فیلسوفانی چون هسه و هنسـون (Hanson) در فلسـفة علم را تحت عنوان اکتشاف و مدل ها طبقه بندی می کند و اشاره می کند که توجه به اهمیت قیاس و مشابهت در این دیدگاه ها قابل تقدیر است اما انتقاد او این است که برای ایـن کـار لازم نبوده تا این حد به زبان شناسی و علم معانی روی آورند.