چکیده:
پرسش از چیستی علوم انسانی در ایران معاصر پرسشی زنده و پویاست. اینکه علوم انسانی به چه کار میآید؟ یا اینکه آیا علوم انسانی اصلاً باید به کاری بیاید؟ اینکه علوم انسانی با دین چه نسبتی دارد؟ و پرسشهای بسیار دیگری اکنون میان صاحبنظران این حوزه در ایران ساری و جاری است. اما پرسش از چیستی علوم انسانی که از ابتدا یکی از پرسشهای فلسفۀ علوم انسانی بوده است، خاستگاهی در آلمان قرن نوزدهم دارد. به همین دلیل، پرسش از چیستی علوم انسانی بیدرنگ در خاستگاه این پرسش، ناتمام خواهد بود. در این مقاله تلاش خواهد شد تا در واژۀ Geisteswissenschaften، که معادل آلمانی علوم انسانی است، تدقیق بیشتری شود. در ابتدا نشان خواهیم داد که ریشۀ این کلمه چیست و چه طنینی در زبان آلمانی دارد؟ پس از آن به این موضوع خواهیم پرداخت که این واژه در آلمانی چه مباحثی را پیش کشید؟ و متفکرانی مانند دیلتای و گادامر در این خصوص چه گفتند؟ پس از آن به ترجمۀ Geisteswissenschaften در انگلیسی و پیامدهای آن خواهیم پرداخت و در آخر تلاش میکنیم تا با مداقه در Humanities وHuman Sciences در انگلیسی، ربط و نسبت آن را با Geisteswissenschaften نشان دهیم.
خلاصه ماشینی:
در ابتدا نشان خواهیم داد که ریشۀ این کلمه چیست و چه طنینی در زبان آلمانی دارد؟ پس از آن به این موضوع خواهیم پرداخت که این واژه در آلمانی چه مباحثی را پیش کشید؟ و متفکرانی مانند دیلتای و گادامر در این خصوص چه گفتند؟ پس از آن به ترجمۀ Geisteswissenschaften در انگلیسی و پیامدهای آن خواهیم پرداخت و در آخر تلاش میکنیم تا با مداقه در Humanities وHuman Sciences در انگلیسی، ربط و نسبت آن را با Geisteswissenschaften نشان دهیم.
او به روشنی اشاره میکند که روش تجربی 2 برای علوم انسانی لازم است، اما تبیین پوزیتویستی از علم را که بر توفّق علوم طبیعی بنا نهاده شده است را هم برنمیتابد (گادامر، 1989، ص278).
او به سنت آلمانی GW اشاره میکند تا نشان دهد که این پرسش از کجا آمده است: یکی تفاوت در معنای Wissenschaft و science است که پیش از این هم بدان اشاره شد و معنای science بسیار محدودتر از معنای Wissenschaftاست؛ به بیان دیگر، در جهان انگلیسی زبان science معادل Natural Science است، در حالی که واژۀ آلمانی ناظر به هر نوع معرفت نظاممند و مدرسی 5 است (هویروپ، 2000)؛ دوم آنکه، نظریۀ علم 6 در انگلیسی برای علوم تجربی 7 استفاده میشود در حالی که wissenschattheorie (تئوری علم) بسیار فراتر از آن است و به هر معرفتی اطلاق میشود (صادقزاده، 2015، ص789).
پرسش از تلقی ما از واژۀ علم و طنینی که در زبان ما دارد، تفاوتهایی که با معادلهای آلمانی و انگلیسی خود دارد و تمایزی که ما میان علوم انسانی و علوم طبیعی میافکنیم، پرسشهای پیش رو هستند.