چکیده:
از بنیادیترین نظریات موجود در انسانشناسی اسلامی «فطرت» است. اسلام با معرفی فطرت به عنوان امری غیراکتسابی، عمومی و ثابت که بر محور توحید قرار دارد، یکی از اصلیترین مبانی مورد نیاز انسانشناسی را تبیین کرده است که میتواند پایه و اساس سایر نظریات باشد. در مقالة حاضر، امکان ثبات یا تغییر فطرت در قالب سه فرض بررسی شده است: تغییر فطرت، ثبات فطرت و بالفعل بودن آن و ثبات فطرت و بالقوه بودن آن. هر یک از مفروضات گفته شده، مبانی مختلفی با خود به همراه خواهد داشت و اصول، هدف و روش متفاوت و به تبع آن، سهم مسوولیت متفاوتی بر شانة نظام تعلیم و تربیت قرار خواهد داد. هرچند فطرت به عنوان امری ذاتی انسان شناخته میشود، اما ارتباط و تاثیرپذیری آن از محیط قابل انکار نیست، به صورتی که برای بروز و شکوفایی فطرت نیاز به محیطی موافق با آن است و محیط مخالف فطرت نیز میتواند امکان خاموشی آن را به همراه داشته باشد.
خلاصه ماشینی:
"برای نمونه اگر فردی در شرایط کاملا مخالف فطرت رشد کند، امور فطری در او یاد گرفته نشده و یا در صورت ایجاد، قابل از بین رفتن هستند، به صورتی که هیچ اثری از امور فطری در فرد باقی نماند، اما اگر امور فطری عمومی در نظر گرفته نشوند (حتی در صورت ذاتی بودن آنها، مثل قول کسانی که میگویند انسانها هرچند در جنس انسان مشترک باشند، اختلاف ذاتی و نوعی دارند (فیاضی، 1390، ص 176)، از این رو امور فطری میتواند ذاتی بعضی انواع انسان باشد و ذاتی بعضی دیگر نباشد و این مساوی رفع عمومیت فطرت است)، در این صورت نیز اختلاف افراد انسان در امور فطری ممکن خواهد بود.
همانطور که گفته شد، قرآن کریم در پارهای از موارد سخن از «تذکر» به میان میآورد که این مسأله را به ذهن متبادر میکند که بینشهای فطری از ابتدا بالفعل هستند، اما طبق نظر حکمای اسلامی با کنار هم گذاشتن آیات تذکر و آیة «و الله أخرجکم من بطون أمهاتکم لا تعلمون شیئا و جعل لکم السمع و الأبصار و الأفئدة لعلکم تشکرون» (نحل:78)، درمییابیم که بینشهای فطری یا همان اصول اولیه تفکر مثل کل بزرگتر از جزء است یا عدم اجتماع نقیضین، هرچند که احتیاج به تجربه، استدلال یا معلم ندارند؛ از ابتدای زندگی نیز بالفعل نیستند و برای بالفعل شدن احتیاج به درک مقدمات دارند.
بیان این نکته ضروری است که تأکید بر همخوانی محیط با فطرت برای بروز آن، نفی کنندة قدرت اختیار آدمی نیست، زیرا انسان علاوه بر فطرت که خیر است، استعداد جمیع شرور را نیز دارد و بر اساس اختیار خود، حرکت به سمت یکی از این دو قوه را انتخاب میکند (موسوی خمینی، 1392، ج1، ص 299)."