چکیده:
قوه واهمه میتواند از دو حیث هستیشناختی و معرفتشناختی مورد تحلیل عقلی قرار گیرد. در بررسی بهعملآمده بهدست میآید که در نظام فلسفی حکمت صدرایی و سینوی، هیچگاه حقیقت قوه واهمه بهعنوان یکی از مبادی ثانویه افعال و ادراکات نفسانی انکار نشده است، بلکه این قوه در هریک از این دو نظام فلسفی جایگاه و هویت خاص و متفاوتی یافته است. برخی اصول و مبانی فلسفی حکمت متعالیه بر ابعاد مختلف هستیشناختی قوه واهمه تاثیر گذاشته و موجب اختلافنظر در هویت و رابطه وجودی آن با نفس، موهوم، عقل و دیگر قوای ادراکی گشته است. این دو حکیم در ابعاد معرفتشناختی این قوه اشتراکات فراوانی داشته، صرفا در ماهیت و هویت وجودی موهوم و ادراک وهمی با یکدیگر اختلافنظر دارند.
One can make a rational analysis of the faculty of estimation from the ontological and epistemological perspectives. Study shows that Sadrian and Avicennian philosophies have never denied the faculty of estimation as a secondary source of psychological acts and percepts. Instead، each philosophy has given a special and distinct place to it. Some of the principles of transcendental theosophy have affected various ontological aspects of the faculty of estimation causing controversy about the identity of estimation and its relation with soul، estimated perception، reason and other cognitive faculties. The views of these two philosophers about the epistemic aspects of this faculty are very similar with each other. They only differ from each other when it comes to the nature and ontological identity of the estimated perception
خلاصه ماشینی:
"بررسی نظریه در حکمت سینوی ابن¬سینا معتقد است ریاست و فرماندهی کل قوا در حیوان برعهده واهمه است و چون در جهت انجام افعال خود به اطاعت دیگر قوای نفسانی نیاز دارد، این قوه قوای حسی، خیال، حافظه و دیگر قوای نفس حیوانی را به خدمت و اطاعت از خود وادار می¬کند: «و هی الرئیسة الحاکمة فی الحیوان» (ابن¬سینا، 1404ق، ج2، ص148و 40).
او معتقد است هرچند تغایر وجودی بین واهمه و دیگر قوای ادراکی جزئی ثابت است، بدون تردید قوه واهمه در انسان هویتی مستقل از عقل ندارد و همان عقل تنزل یافته ¬است که از مرتبه اصلی خودش سقوط کرده و به صور حسی و خیالی توجه پیدا کرده¬ است (صدرالدین شیرازی، 1981م، ج8، ص 218، 221 و241، ج3، ص362).
تجرد جوهری یا مادیت ادراک وهمی: ابن¬سینا معتقد است موهوم (مدرک وهمی) همانند دیگر ادراکات جزئی ذاتا موجودی مادی و جسمانی است (ابن¬سینا، 1404ق، ج2، ص171)، ولی ملاصدرا تجرد وجودی آن را بر اساس مبانی خاص حکمت متعالیه و از طریق بساطت و عدم وجود آثار و ویژگیهای اجسام و امور جسمانی در موهوم اثبات کرده است (صدرالدین شیرازی، 1981م، ج8، ص226).
با تحقیق و بررسی در آموزه¬های فلسفی ملاصدرا نتیجه می¬شود که وی در این بعد از ابعاد معرفتشناختی قوه واهمه نظریه جدیدی مخالف ابن¬سینا ندارد و در کتابهای فلسفی خود، کارکردهای معرفتی قوه واهمه را با تکیه بر سخنان ابن¬سینا و دیگر حکمای مشاء بهصورت مختصر بیان کرده است."