چکیده:
در طول تاریخ اندیشه، مسائلی نظیر علم ما به خدا، سخن گفتن از او، راههای تقرب و اسما و صفات او، بهطور عام همواره مطرح و محل مناقشه بوده است. این مسئله برخی را بهسمت الهیات ایجابی و برخی را بهسوی الهیات سلبی سوق داده است. طرفداران الهیات سلبی معتقدند که تنها به شیوۀ سلبی میتوان دربارۀ افعال و صفات خداوند سخن گفت بهگونهای که ابنمیمون توصیف درست و بینقص خداوند را صرفاً توصیف او به اوصاف سلبی میداند و از این طریق ساحت خداوند را از تشبیه به مخلوق، شرک و اسناد عیب و نقص مبرا میداند. قاضی سعید نیز بهشدت با اتصاف ذات خدا به اسما و صفات مخالفت ورزیده و بهسمت تنزیه محض کشیده شده است. لیکن افراط در زمینۀ تعالی و تنزیه و تکیه بر روش سلبیگروی، امکان هرگونه سخن گفتن معنادار و حقیقی دربارۀ خدا را ناممکن میکند.
Problems like our knowledge of God, speaking of It, the ways to gain access to It, and its names and attributes have been generally matters of controversy. This leads some to positive theology and some others to negative theology. Those who support negative theology believe that we can talk about Gods acts and attributes just negatively. Maimonides considers the negative descriptions as the true and perfect descriptions of God. Therefore he says that God is absolutely perfect; It is neither like creatures nor It has any partners. Also is QaziSaeid whostrongly disagrees on ascribing names and attributes to Gods essence. He believes in pure transcendence of God. But immoderation in transcendence and purifying, and reliance on negative attitude makes it impossible to talk about God in a real and meaningful way.
خلاصه ماشینی:
به اين ترتيب الهيات سلبي به عنوان يکي از مهم تـرين رويکردهـاي مطـرح در الهيـات جديد، به منظور پرهيز از خطر تشبيه خداوند به مخلوقـاتش بـه وجـود آمـده اسـت و بيـان مي کند که جز با واژگان نفي و سلب نمي توان دربارٔە خداونـد سـخن گفـت .
اما از آنجايي که موضوع اين پژوهش پيرامون ديدگاه دو متفکر مسلمان و يهودي يعني ؛ قاضي سعيد قمي و ابن ميمون دربارٔە الهيات سلبي است ، ضروري خواهد بود کـه تعريـف آنها در اين باب ذکر شود.
٣. تباين خالق و مخلوق به نظر قاضي سعيد، خداوند سبحان همان گونه کـه در مقـام ذات خـود بـا موجـودات ممکـن مباينت دارد، در مرحلۀ صفات خود نيز با موجودات ممکن مباين است و براهيني را در اثبـات آن در قالب قياس استثنايي رفع تالي مطرح مي کند و مي گويد اگر خداوند با مخلوقات خود در ذات اشتراک و سنخيتي داشته باشد، با توجه به اينکه آنچه در خلق يافت مي شود، امري مخلوق است ، بايد حکم به مخلوق بودن خداوند کرد، اما تالي باطل است ، پس مقدم نيز باطل خواهـد بود.
ابن ميمون و قاضي سعيد نيز برآنند که تنها با زبان سلب مي توان در مورد خداوند سخن گفت و زبان ايجاب و اثبات در وادي سخن گفتن از خداوند لال و الکن است ؛ بـه عبـارت ديگر بشر از داشتن هرگونه شناخت ايجابي نسبت به خدا نـاتوان اسـت و تنهـا مـي توانـد شناختي سلبي از او داشته باشد.